پرسشتان را مطرح کنید

خانه » متفرقه » چطوری رو اعصابم مسلط باشم ؟
1 امتیاز
Vote Con!

چطوری رو اعصابم مسلط باشم ؟

ازدواجاعصابزندگیمشکلات

چند سالی هست به خاطر مشکلات خونوادگیم اعصابم به شدت داغون شده بعضی وختا حتی نمیتونم خودمو کنترل کنمو خیلیکارای بیجا ازم سر میزنه
1 ساله که ازدواج کردم با همسرم قبل ازدواجم رابطه داشتم همو میشناختیم قبل ازدواج خیلی باهم راحتو مهربون بودیم من خودم خیلی اخلاقم خوب بود مورد پسندش بودم اما زوختی که عقد کردیم کلا بهم ریخته شدم گذشته ی خیلی دردناکی داشتم میخوام بهشون فکر نکنم میخوام بیخیالی طی کنم اما واقعا نمیتونم دست خودم نیس وقتی یاد اون روزا میفتم واقعا اعصابم خورد میشه
همسرم مشکلی نداره منم باهاش هیچ مشکلی ندارم اما فقط اون بیشتر وابسته لپتاپش شده و بیشتر روزارو میشنه پای بازی کردن که این خیلی منو ازار میده واقعا دیوونه میشم باهاش که صحبت میکنم میگم من نمیخوام بازی رو ترک کنی اما فقط حدشو بدونو رعایت کن یکی دوروزه اولو گوش به حرفم میده و دوباره روز از نو روزی از نو
از وقتی عقد کردیم من خونه شوهرم موندگار شدم چون واقعا نمیتونیم دوری همو تحمل کنیم در قبال این خیلیا بهمون متلک میندازن که یدفه دیگه عروسی نگیرینو جهیزیتونو ببرید توخونتون جواب اونایی رو که میشه دادو میدیم اما جواب بعضیارو که نمیشه واقعا سخته اونم روحسابه احترامه . همسرم کار نداره دانشجوء وقتی حرف از کار میشه از طرف خونوادش قاطی میکنه و میگه شما خودتون گفتید درس بخون حالا دارم میخونم پس کاری به کارم نداشته باشید . اینم خیلی اازارم میده درسته به همسرم حق میدم چون خونوادش واقعا نمیدونن با خودشونم چند چندن خیلی بهش گیر میدن اینم اعصابشو نداره و قاطی میکنه. روزای بیکار فقط میشینه پای لپ تاپش بازی کردن بهش میگم به جای این کار برو یه کاری چیزی پیدا کن که لاقل دستمون تو جیب خودمون بره همش میگه باشه و اما عمل نمیکنه تورو خدا بهم بگید چیکار کنم که از این بازی و اینترنتو لپتاپش دست ورداره نه دائم فقط میخوام کمترش کنم تورو خدا بم بگید چیکار کنم چه راهی رو پیش برم بره دنبال کار فکرش رو زندگیمون بیفته باور کنید شده باعضی وقتا حتی پول تاکسیمونم نداشتیم خرجی مونو خونوادش میدن گفتن تا وختی درس میخونه ما خرجیتونو میدیم اما من اصلا راضی نیستمو واقعا داغون میشم یه جاهایی دیگه قاطی میکنم چون نمیخوام از کسی خرجیمونو بگیریم دوران مجردی فرق میکرد اما الآن دیگه نه خیلی چیزا عوض شده بم بگید چیکار کنم فکرش رو زندگیمون بیفته و عمـــــــــــــــــل کنه با حرف که اصلا نمیشه چون میگه باشه اما عمل نمیکنه .
+ رفتارمون خیلی بد شده باهم خیلی همو آزار میدیم ناخواسته میدونم پایه زندگی زنه اما متسفانه منم خیلی عصبی شدمو اخلاقم تنده بم بگیدو بفهمونید چطوری رو اعصابم مسلط باشم مثل آدمیزاد رفتار کنم تا همسرمم اخلاقو رفتارش بهتر بشه؟؟؟؟؟
+ به نظر شما من اشتباه کردم ازروزی که عقد کردم موندم خونه همسرم ؟ باید به عنوان مهمون میومدمو میرفتم تا عروسیمون ؟واقعا اشتباه کردم / اگه اشتباه کردم یعنی الآن برم خونه پدرم منتظر بمونم تا فکر عروسی بیفتن؟
+ من تو ذهنم خیلی سئوالا دارم که بیجواب موندن تورو خدا کمکم کنید من یواش یواش دارم گوشه گیر میشمو واقعا نمیخوام اینطوری بشه یه راهی بزارید جلو من ؟؟؟؟
+ من زندگیمو دوست دارم همسرمو دوست دارم این روزا رو دوست دارم نمیخوام از هم پاشیده بشه .کمکم کنید .
+ تو درسامم حتی نمیتونم تمرکز کنم وختی امتحان دارم یا نیمتونم بخونم یا اصلا نمیرم اعتماد به نفسم واقعا خیلی پایین اومده
من باید چیکار کنم به خداوندی خدا ز این وضع خسته شدم هرورزمون با بحثو جدل میگذره من واقعا خسته شدم میدونم خودشم حس منو داره اما بروز نمیده بیشت روزا میرم یه گوشه ای و کز میکنم گریه میکنم یاد گذشته . مشکلات خونواده و … مادرم الآن 4ماهیه که قهر کرده رفته خونه پدریش اونا الگوی ما باید باشن اما متسفانه …این اختلاف مال چندین ساله فکر میکردم وقتی دومادار بشن سر عقل بیان بدتر شد پیش همسرم خیلی دعواها داشتن فحشاش رکیک بزن بزن …….. این جریانات حتی رو خود من تاثیر گذاشته دیگه چه برسه به همسرم چطوری بیخیال بشیم ؟ الآن اگه بخوایم کاری کنیم میگن مادرت نیست بزار بیاد بعد …. میترسم بعدا خونواده همسرم و خوده همسرم این روزارو به رخم بکشه بم بگه خونوادت چی بودن … چی شدن … من واقعا داغونم منو کمک کنید ازین همه فکرای بیهوده بیرون بیام راه بزارید جلو من واقعا دیگه فکرم به جایی قد نمیده بودجه مشاوره حضوری رو هم ندارم واس همین گشتم یه سایت رایگان پیدا کردم
تورو خدا بگید چیکار کنم !!!!
منتظر جوابتون هستم ممنونم ازتون .

توسط nana درمتفرقه · پاسخ 3763 روز 2 ساعت 30 دقیقه قبل

سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

 

پاسخ (15)

  1. 0 votes

    با سلام. از اینکه این سایت را برای پاسخ به سوالت انتخاب کردی ممنونم.
    خداییش منم هنگ کردم. از این همه موضوع که توی ذهنت داری به زور جاشون میدی و هر روز آب یارشون میدی. دیگه موضوع نیست که بخوای بهش فکر کنی؟! سوراخ بودن لایه ازون، بحث انرژی هسته ای، توافق ژنو، انقراض ببر ایرانی، خشک شدن دریاچه ارومیه و…. . ها… خداییش اگه موضوع برای فکر کردن و بهونه برا گریه کردن لازم داشتی یه پیغام بذار، کلی مشکل دیگه هم هست که بهت معرفی کنم، هر وقت بیکار شدی، بشینی و بهش فکر کنی. اگه لابه لای فکر کردن هات دلت خواست یه کم به راه حلشون هم فکر کن. اونقدر نشستی و الکی فکر کردی و غصه خوردی و آبقوره گرفتی که دیگه وقتی و مجال و فرصتی برای پیدا کردن راه حلش برای خودت نذاشتی.
    عروس خانم تازه اول چل چلیتونه. تازه اول روزهای خوشیتونه. تازه اول پیدا کردن راهتونه. زن و شوهر لنگه هم هستن. اوشون که برای اینکه بریزه تو خودش خیره میشه به صفحه لب تاپ و مثلا میخواد خودشو ریلکس نشون بده. سرکار خانم هم که چون فصل آبقوره نیست میشینی شیشه های مادرشوهرت رو آبقوره پر میکنی. تو رو خدا بس کنید. می بینی جوونای مملکت ما رو . رسما خوشی زده زیر دلتون. خوب بود حالا اون موقع تکلیفتون معلوم نبود. الان که حداقل عقد هستید و مال هم هستید. بشینید زندگیتونو بسازید.
    اما اولش باید از خودت شروع کنی. خواهشا جمع کن این بساط غم برک زدن و غم و غصه و ناراحتی رو. احتمالا بیشتر دلیلش به خاطر همین مادر و پدر با فکرت هستش.
    ولی خوب الان دیــــــــــگه مشــــــــکلات مـــــــــادر و پــــــــــــدرت بــــــــــه تـــــــــو ربــــــــطی نــــــــداره. تکرار کن جمله قبلی رو: بــــــــــه تـــــــــو ربــــــــطی نــــــــداره. جنابعالی خیلی هنر کنی زندگی خودت رو از این اوضاع نجات بدی کمک خیلی بزرگی به جامعه بشریت کردی. والله….
    خوب یه کم جدی تر میشیم شوخی دیگه بسه. تا وقتی شما نتونی خودت رو پیدا کنی، اعتماد به نفست رو پیدا کنی نمیتونی شوهرت رو هم به حرکت بندازی. وقتی خودت داری بی خیالی طی می کنی و گوشه گیر شدی، نمیتونی شوهرت رو از لب تاپ بکنی. پس اول از همه خودت بلند شو. سن و سالت رو نگفتی. نمی دونمم از لحاظ اعتقادات و ایمانی در چه سطحی هستی ولی فقط این رو بهت بگم هیچ کدوم از مراجعینم که اهل نماز و قران بودن ندیدم گوشه گیر و افسرده باشن. خوندن نماز و قرآن اون هم با توجه. با توکل به خدا. آدم رو نجات میده از چه کنم چه کنم کردن ها. ادم رو نجات میده از بلاتکلیفی. « و هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، (بگو) من نزدیکم، و دعای دعاکننده را – به هنگامی که مرا بخواند – اجابت می کن، پس (آنان) باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.» سوره بقره – آیه 186
    میتونم کلی راه کفت و زهرماری دیگه هم بهت معرفی کنم. کلی کلاس های یوگا موگای الکی و موقتی. ولی این راهی که دارم بهت میگم همیشگی و ابدیه. نه من و نه تو و نه هیچ کس دیگه ای نمی تونیم تنهایی از پس خودمون و مشکلاتمون بر بیایم. فقط خداست که میتونه کمکمون کنه. بهمون صبر بده. آرامش بده. اعتماد به نفس بده. پاشو دو رکعت نماز بخون و از خود خدا بخواه این غم وغصه رو از رو دلت برداره. بهت آرامش بده. مطمئن باش هر وقت افسردگی و غم و غصه تو زندگی و وجودت اومد بگرد و ببین چقدر از خدا دور شدی به همون اندازه به غم و غصه نزدیک تر میشی. اول خودت آروم باش. و در این میان هر کاری که به آرامشت کمک میکنه انجام بده. حالا از کمک کردن به دیگرون، نمی دونم شاید حتی درست کردن غذای مورد علاقه و حالا هر کار دیگه ای. مهم اینه که کاری کنی که فعلا از این شرایط بیرون بیای.
    دوم اینکه اگه میتونی و پا میده بری با بابات صحبت کنی تا بره مادرت رو بیاره. اگر احیانا خواهر و برادر هم داری ازشون کمک بگیر. به مادرت هم برو سر بزن و ازش بخواه کوتاه بیاد. نمی دونم از خاله ها یا دایی های احتمالی کمک بگیر. شما بچه ها باید دلگرمی خانواده تون باشید. والله موندم خونه ای که دختر داره نشاط داره، زن و شوهر کمتر به جون هم میافتن. چون اون دختر نمیذاره دعواها کش پیدا کنه. بین پدر و مادر رو هر جوری که هست جوش میده. ما که این طوری بودیم. خیلی از خانواده های دیگه رو هم دیدم که دختر اون خونه جمع کرده اختلاف پدر و مادرشو.
    حالا بگذریم. اگه تونستی یه کاری بکن تا آشتی کنن. اگه تونستی. اگه هم نشد. خواهشا اعصاب خودت رو خورد نکن. همون جمله کش دار بالا رو تکرار کن. و دعا کن خود پدر و مادرت سر زندگیشون برگردن.
    ببین خیلی ها هستن که گذشته دردناکی داشتن حالا مثلا بشینی و بهش فکر کنی میتونی از درد اون روزهات کم کنی. نه… خدایی نکرده زبونم لال زبونم لال میزنه SM یا چی بود SMS یا اهان همون MSمیگیری میمونی رو دست شوهر بیچارتا…. پس جنابعالی حداقل توی این اوضاع نرو سراغ نبش قبر گذشته ی دردناکت. بزار تو همون قبر باشن. تازشم مدام یه بیل بردار و خاک بریز تو سر اون گذشته ی رفتت. گذشته رفته. تموم شده. الان رو دریاب که داری گند میزنی به بهترین لحاظات عمرت. که همون دوران عقدت باشه. ناراحت نشی ولی شما جوونا از ازدواج و زندگی فقط کافی شاپ رفتن و دست تو دست هم دادن و عشق بازی رو یاد گرفتید. فکر کردید زندگی همون رمان های توی کتابها یا همون فیلم های عاشقونه ی تو هالیوود. نه جانم برای زندگی باید بجنگی. باید مبارزه کنی. باید در عین ناراحتی لبخند بزنی. باید بلد باشی رو پای خودت بایستی. باید بلد باشی قوت قلب بدید. برای زندگی باید بلد باشی توکل به خدا کردن و تلاش کردنو. از نصیحت کردن بدم میاد. پس میریم سر حرفای خودمون.
    + کار بدی نکردی اومدی خونه شوهرت. ولی معلوم کردید که چه موقع عروسیتون باشه؟ آیا تو این دوران با شوهرت هم رابطه زناشویی کامل داشتی یانه؟ شاید یکی از مشکلات عاطفی بین تو و شوهرت برمیگردی به روابط زناشویی تون! که باید اون رو هم بهبود بدید. فاصله ی بین عقد و عروسی برا اینه که خانواده ها فرصتی داشته باشن تا شرایط تشکیل زندگی رو زودتر فراهم کنن و دختر و پسر هم از لحاظ روحی اماده شروع زندگی زناشویی بشن. آقا پسر بتونه و زودتر ذوق داشته باشه که دست زنش رو بگیره که زودتر با هم برن زیر یه سقف. دوران عقد طولانی و برقراری رابطه زناشویی در این دوران بدون حد و مرز و… در اغلب موارد این نتیجه رو به همراه داشته که آقا پسر محترم پشتتون باد میخوره و خیالشون راحت میشه و حالاحالا ها به فکر عروسی نمی افتن. خوب چون زنشون همش کنارشونه دیگه. نمی دونم میخوای چی کار کنی. ولی فقط حواست باشه که رابطه عاطفی تون سرد نشه. باید سیاست بیشتری به خرج بدی. برنامه ریزی داشته باشی. بنشینید و یه زمان برای عروسی تون مشخص کنید. میگی کاری هم نداره ودانشجو هستش. پس خواهشا یه کم از خرجهای الکی برای عروسی هم کم کنید دیگه. شما وقتی این پسر رو انتخاب کردی و دوستش داشتی میدونستی که اوضاعش اینه دیگه پس یه کم آسون تر بگیر که زودتر برید سر خونه زندگیتون. اگه زودتر عروسی بگیرید و مستقل بشید حتما اوضاعتون بهتر میشه. حواست باشه نری برای شوهرت کلاس بذاری و رو ترش کنی و قهر کنی و پاشی بری خونه بابات و از این لوس بازی ها. شوهرت باید تو رفتار و کردار تو محبت با چاشنی امید و تلاش رو ببینه تا دلش به تو گرم بشه و پاشه برای زندگیش تلاش کنه. از این دخترها هم نباش که وای میسه بیرون گود و به شوهرش میگه لنگش کن. با هم برای زندگیتون تلاش کنید. پاشید با هم برید روزنامه بخرید و دنبال کار بگردید. با هم درس بخونید. با هم بازی کنید. با هم برنامه ریزی کنید. با هم . با هم . با هم…. برای تو و همسرت روزای خوب و خوشی رو در کنار خانوده ات از خدای مهربون آرزومندم.

    اگر پاسخ رضایت بخش بود گزینه حل شده را انتخاب نمایید و در نظرسنجی ما هم شرکت فرمایید. باتشکر. موفق باشید.

    توسط خانم زهرا عباسی · 3763 روز 1 ساعت 4 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  2. 0 votes

    سلام ببخشید اینقدر دیر جواب دادم
    مرسی از جواب خوبت واقعا خوشم اومدو خیلی روم تاثیر گذاشت یه خورده آروم شدم
    من نازنین 20 سالمه و همسرم 22 سالشه
    هنوزم تاریخ عروسیمونو معین نکردیم هرموقع حرف از عروسی شده گفتن همسرم باید درسشو تموم کنه بعد یا اینکه خوهار شوهرم (عقده) عروسی کنه بره بعد اون موقع فکرشون میفته رو پسرشون که باید چیکار کنن .
    باور میکنی ما هنوز وسایلامونم آماده نیس خیلی سخته وختی به این موضوع فکر میکنم که چرا ماباید به خاطر خواهر شوهرم صبر کنیم شاید اون حالا حالاها نخواد بره شاید نخوان فعلا عروسی بگیرن ما چرا باید صبر کنیم
    به خدا خیلی کلافه شدم هیشکی فکر ما نیس فکر میکنن با سن کمی که داریم هیچی حالیمون نیس بچه فرضمون میکنن برام مهم نی دیگرون چی میگنو چی فکر میکنن فقط این آزارم میده که چرا باید صبر کنیم ما الآن 1 سالو خورده ایه که نامزدیم دیگه خیلی همو شناختیم
    هیشکی به فکر نی هرکی فکر خودشه

    توسط nana · 3760 روز 22 ساعت 12 دقیقه قبل

    سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

  3. 0 votes

    سلام عروس خانم.
    عروس ما رو 20 سالته و این قدر از زندگی غرغر می کنی. حالا من فکر کردم با یه عروس 27-28 ساله دارم حرف می زنم!!!! حالا من دعوات کنم. 20 سالته ولی داری خودت رو داغون می کنی. یه کم صبور باش. اینقدر بی قراری نکن. خوب درس شوهرت هنوز تموم نشده. این طوری شاید به صلاحتون باشه. هر دو درستونو می خونید تا زودتر تموم بشه. البته اگه بشینید درس بخونید!!! یه کم مثبت نگاه کن. یه کم مثبت زندگی کن. اینقدر خودتو درگیر یک سری مسائل بیهوده نکن. والله الانم خیلی به فکر پسرشون بودن. تازه 22 سالشه براش زن هم گرفتن. انشاالله وضعشون زودتر جور میشه شما دو نفر رو هم زودتر می فرستن خونه خودتون. یه کم ساده بگیرید. همه چی درست میشه. هم می خواین بهترین عروسی رو بگیرید هم میخواید زود برید سر خونه زندگیتون. هم حاضر نیستید یه کم توقعاتتون رو کم کنید. شما به پافشاریت ادامه بده. اون هم با کار کردن رو شوهرت. نری رو مخ شوهرت اعصابشو خورد کنی. نه زیرک باش و با سیاست رفتار کن. سیاستی که به نفع شوهرت هم هست تا بتونی زندگیشو زودتر جم و جور کنی. اینقدر هم به زندگی خواهر شوهر حسودی نکن. بچسب به زندگی خودت دختر جان. زندگی اون قدر لحظات خوب و شیرین داره که با جیب خالی هم میشه خوش بود. مهم اینه که بلد باشی خوش باشی. می دونم سخته. ولی خوب شماها که محدودیت ندارید و همش با همید. الان شوهرت بیشتر از تو داره تو خودش میریزه ببینم با این رفتارت میتونی از زن گرفتن پشیمونش کنی یا نه!!! بچسب به زندگیت. دختر جوان. بساز . بساز زندگیتو

    توسط خانم زهرا عباسی · 3760 روز 18 ساعت 43 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  4. 0 votes

    زهرا جون سلام مجدد
    باور کن من خودم قبلا اینقدر حساس نبودم از وقتی که اومدم موندگار شدم اینجا مادرو پدر شوهرم همش تو گوشم خوندن که محمد کار نداره بره سرکار محمد دائم بازی میکنه محمد فکر هیچی نیس محمد …………………………….
    باورکن اینقد حساس نبودم و دوس ندارم باشم واقعا میدونم با این همه حساسیت زیاد رومخه شوهرمم
    به زندگی خواهر شوهر حسودی نمیکنم کاری به ککارش ندارم فقط میگم ما چرا باید به خاطر اون بسوزیم شاید اونو شوهرش حالا حالا ها نخوان ازدواج کنن نمیشه که دو نفر به خاطر دونفر دیگه بسوزن که این فقط درکش برام سخته حرفم اینه وقتی با خونواده شوهرم صحبت میکنیم نگن رعنا تا نره ما فکرمون رو شما نمیفته مگه ما آدم نیسسیم رعنا فقط آدمه دیگه ….. اینه حرفم گلم .
    وگنه آدمی نیسم که حسادت کنم مخصوصا اونم به خواهر شوهر که اصلا فکرشم نکن :دی
    اگه بعضی اتفاقا نمیفتاد اگه پافشاری ما نبود الآن منو محمد پیش هم نبودیم الآن اصلا به هم محرم نبودیم باور ک خیلی خیلی سختیا ککشیدیم تا به هم رسیدیم وگرنه اصلا فکر پسرشون نبودن اگه بودن محمد اون …. کارو نمیکرد باور کن وختی فکرشم میکنم دیوونه میشم .
    پرتوقع نیسیم ما حتی به یه عروسی ساده ام راضیم ما فقط میخوایم ازین بلاتکلیفی دربیایم باورکن به امام حسین نمیگم همین الآن عروسیمونو بگیرنو مارو بفرسن بادست خالی بریم سر خونه زندگیمون من میگم لاقل تاریخ عروسیمونو تعیین کنن تا محمدم یه کاری چیزی گیرش بیاد من میدونسم شوهرم دستش خالیه میدونستم هیچی نداره خودشو خودش واس صادق بودنش واس پاک بودنش واس اینکه عاشقش بودم قبولش کردم با نداریشم مشکلی ندارم میدونم همه ی اینا درس میشه به وقتش تموم این حرفای من فقط به خاطر تاریخ عروسیه اما متسفانه هیچکی اهمیت نمیده
    مامانم الآن زنگ زد با مادر شوهرم صحبت کرد گفت من میخوام برگردم سرخونه زندگیم ایشالا وخت شد یا ما بیایم یا شما بیاید یه تاریخی چیزی برای بچه ها تعیین کنیم تا یه خورده خیال ماو شما راحت تر بشه مادر شوهرم گفت الآن نمیشه و رهنا هنوز نرفته و محمد درس تموم نشده و ….. محمدم با مامانش صحبت کرد باور کن دعواشون شد محمد میگه چرا اهمیت نمیدید به حرف من من میخوام ازین بلاتکلیفی دربیام اما اینا متسفانه حرف خودشونو باز زدن .
    دارم دیوونه میشم زهرا جون

    توسط nana · 3760 روز 17 ساعت 10 دقیقه قبل

    سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

  5. 0 votes

    سلام تبریک میگم. خوشحال شدم که مادرت میخواد برگرده. خداروشکر. از قول من تبریک بگو. این طورییه کم خیالت راحت میشه. من نگران خودتم. این طوری بخوای پیش بری و برای خودت اعصاب خوردی جور کنی، به سلامتیت آسیب می رسونی. به درسات آسیب میرسونی. یه کم رو اعصابت مسلط باش. آفرین که کاری به کار خواهر شوهرت نداری و حسودی نمیکنی. آفرین. راه نداره با خود خواهر شوهرت حرف بزنی. بگی مثلا با مادرش حرف بزنه که لااقل تاریخ عروسی رو تعیین کنن که شوهرت زودتر آستین بالا بزنه.
    خوب آخه عزیزم مادرشوهرت اینا هم یه کم راست میگن. شوهرت باید اول بره سر کار خیالشونو راحت کنه بعد. نمیشه که مادرشوهرت اینا قدم جلو بزارن و تاریخ معلوم کنن. اولا میترسن که پدرت حرفی بزنه و اعتراضی کنه به خاطر وضعیت شوهرت. دوما اگه قرار بزارن و شوهرت نتونه خودشو جم و جور کنه و کار پیدا کنه. اون وقت حرفشون زمین میمونه. شما اول رو شوهرت کار کن تا بره سر کار. اگه بره سر کار مطمئن باش بهونه مادرشوهرت اینا هم کم میشه. شاید عروسی خواهر شوهرت رو بهونه کردن. بهونه این که شوهرت زودتر اوضاعش معلوم بشه.
    منظورت چی بود. که گفتی محمد اون کار رو نمیکرد؟ این به هم ریختگیت و این اوضاع اعصابت دلیل دیگه ای هم داره؟

    توسط خانم زهرا عباسی · 3760 روز 5 ساعت 23 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  6. 0 votes

    قبول دارم حرفاتو و به همشون عمل میکنم
    اما من اصلا با خواهر شوهرم راحت نیسم آدم بیجنبه ایه دوس ندارم حتی یه حرف خصوصی باش بزنم
    خونواده محمد به این وصلت راضی نبودن و چون محمد خیلی باهاشون صحبت کرده بود دیده بود هیچ کاری براش نمیکنن و از طرفی ام منه بیچاره از بس خاستگار داشتمو بابام باهام فرار گذاشته بود که اگه جواب مثبت به آخرین خواستگارم ندم مجبورم میکنه که این کارو بکنم (درسته سنی نداشتم اما بابام فکرش قدیمیه و اصلا من که بچه یکی یدونشمو درک نمیکنه خیلی اذیتم کرده خیلی بدی ازش دیدم اما باز پدرمه ولی باور کن بعضی وختا حتی دوس ندارم صداشو بشنوم خیلی داغونم کرده این پدر)محمدم خیلی میترسید که منو از دس بده منم شبو روزم با غصه خوردن میگذرید یه شب بم شب بخیر گفتو دیگه نه جواب اس داد نه زنگامو دلم شور افتاده بود که نکنه اتفاقی افتاده ساعت 1 شب هرچی بهش زنگ زدم اصلا خبری نبود هیچی من تا 1 بعد از ظهر فردای همون روز دائم زنگ میزدم بهش تا آخرش دوستش علی جواب داد گفت محمد بیمارستانه سیناس گفتم برای چی گفت خودکشی کرده باور کن سریع بلند شدم رفتم بیمارستان دیدم راسته عشق من رو تخت اون بیمارستان لعنتی خوابیده نای صحبت کردنم نداره داغون شدم از بین رفتم اما بروز ندادم سر همین شد که به محض اینکه از بیمارستان مرخص شد یه سره اومدن خونمون منو نشونم کردن با اینکه آخرش شیرین بود اما خاطره بدی به جا گذاشت باور کن هنوزم دستام میلرزه وختی فکرشو میکنم .

    راستی زهرا جون منو همسرم امروز 1ساله شدیم 1 ساله که ماعقدیم 21 آذر دلم خواست شمام بدونی
    خیلی خوشالم . دلم میخواد همه جوره بت اعتماد کنم همه چیمو همه حرفامو میخوام بت بزنم نمیخوام دیگه رو دلم حرفی سنگینی کنه این اجازه رو بم میدی ؟

    توسط nana · 3760 روز 3 ساعت 58 دقیقه قبل

    سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

  7. 0 votes

    راستی به خاطر تبریکت واقعا ممنونتم خدا کنه فقط سر حرفش بمونه چون خیلی سختی کشیدم تا مامانو برگردونم برام دعا کن

    توسط nana · 3760 روز 3 ساعت 57 دقیقه قبل

    سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

  8. 0 votes

    سلام. آفرین. به همین منوال ادامه بده. عالیه. مطمئنا همه چی با توکل بر خدا حل میشه.
    پس لازم شد گوش شوهرت رو بدیم بپیچونن. این چه کاری بود کردید. جفتتون مقصرید. اصلا خوشم نیومد. الان تو زندگی هم میخواید همین طوری باشید. آخه آدم حرفشو با خودکشی به کرسی مینشونه. آخه مگه زندگی بچه بازیه. حیف که سالگرد عقدتونه. و اگرنه یه چندتا حرف دیگه درست و حسابی اماده کرده بودم بهتون بگم. ولی می ذارم برا بعد. الان فعلا برید خوش باشید و سعی کنید بزرگ بشید.
    ولی از اینکه به هم محرمید و عقد هستید خیلی خیلی خوشحالم. انشاالله امشب یکی از بهترین شبهای زندگیتون باشه.
    هر اتفاق و مشکلی هم که تو زندگی مجردیت بوده بریز دور و فراموش کن. هر سختی که دیدی بریز دور فراموشش کن. اگه بابات یاالله یاالله داشته تا شوهرت بده در عوضش پیش عشقت هستی دیگه. اینم یه وجه زندگیته که میتونی بهش این مدلی هم نگاه کنی.
    ببین زندگی و خوشبختی اون چیزیه که ما بهش فکر می کنیم. و اون چیزیه که پیش میاد. هر چیزی ممکنه پیش بیاد مهم اینه که ما خوب جلوه اش بدیم. میتونیم زشتی هاشو نبینیم.
    خوشبخت بودن هم یه مهارته. خوش بودن و خوب بودن با شوهر هم یه مهارته. که با توکل به خدا و اموختن اون مهارتها میتونی بسازیشون.
    میخوام یکی دو تا از این مهارتها ر وببرات بفرستم . تو دو تا مقاله جداست. با موضوعت مختلف. احتمالا به دردت میخوره. نگاهت رو به حل مسئله اصلاح میکنه. موفق باشی.

    توسط خانم زهرا عباسی · 3759 روز 15 ساعت 56 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  9. 0 votes

    میخواهم در این مطالبی که پیش رو دارید به بررسی رفتارهایی بپردازم که می تواند یک ارتباط سالم را بین زوجین رقم بزند. و یا عدم انجام درست ان را بیان کند که سبب ویرانی این رابطه می شود. از مواردی سخن می گویم که به علل روحی و روانی تشکیل خانواده در مورد مردان و یا زنان پرداخته است. پیشنهاد می کنم به مطالب و موضوعاتی که مطرح شده دقت کنید و با خود به جمع بندی برسید که اگر قرار باشد در این زندگی شما قدمی مثبت بردارید تا این مشکلات برطرف شود چه کارهایی می توانید انجام دهید. چرا تاکید دارم تغییر را از خودتان شروع کنید. چون مطمئن باشید زن در زنده نگاه داشتن رابطه زناشویی 70 درصد قضیه است و همچنین این مهم است که میخواهید این زندگی را، این مرد را و قلب و روحش را بدست بیاورید. مطالب ذیل در این راه شما را یاری خواهد کرد.

    علت اصلی ازدواج، رسیدن به احساس هویت است:
    نیاز و تمایل به ارتباط و تعامل با همنوعان، نیازی قدرتمند و جهانشمول در میان انسانهاست. ارتباط با دیگران اساس شکل گیری احساس هویت است. وقتی مردی در خانه اش احساس هویت نداشته باشد برای رسیدن به این احساس به ارتباط های بیرون از خانه کشیده میشود. اما این احساس هویت در مردان چگونه ایجاد می شود و یا بهتر بگویم چگونه از بین می رود. الگوهای منفی ارتباطی بین زوج ها به 4 الگو تقسیم می شود که زوج ها به اشتباه از انها استفاده می کنند.
    1- انتقاد در مقابل شکایت: گاهی اوقات زوج ها به جای بیان مناسب احساس نارضایتی خود، به انتقاد سرزنش آمیز از یکدیگر می پردازند. این مشکل زمانی اتفاق می افتد که به جای تمرکز بر شکایت از رفتار ناراحت کننده، از شخصیت فرد انتقاد می شود که گاهی بیان این مسئله شکل اتهام به خود می گیرد. مثل « من هیچ سرگرمی ندارم چون تو از بیرون رفتن خوشت نمی آید». و یا اینکه «من از تو لذت جنسی نمی برم و ارتباط جنسی مان با هم همیشه کوتاه است چون تو همیشه خسته ای و شاید هم با کس دیگری هستی؟» می بینید شما یک شکایتی از رابطه تان دارید. و آن نارضایتی جنسی است از روابط تان. اما آن را به مسائلی مثل خستگی و یا خیانت ارتباط می دهید. این مسئله به جای ایجاد راه حلی برای برطرف کردن مشکل به یک انتقاد تبدیل می شود که با بازخوردهای متفاوتی از طرف همسرتان مواجه می شوید. نوع و لحن گفتن بسیار مهم است. که در ادامه بیشتر بدان می پردازیم.
    2- تحقیر: تفاوت انتقاد و تحقیر در روابط زوجی این است که در انتقاد به صورت عمدی به همسر ضربه وارد نمی شود، در حالی که در تحقیر فرد تحقیرکننده به صورت عمدی و از روی قصد به همسر خود آسیب و ضربه ی روحی وارد می کند. توهین و فحاشی، عنادورزی، مسخره کردن، حرکات بدنی تحقیر آمیز، به رخ کشیدن برتری خود و خانواده خود، برچسب زدن مریضی و مشکلات روحی، اتهام به خیانت کردن و… همه از نشانه های انتقاد های شدید که می تواند همراه با تحقیر باشد، هستند. فردی که همسرش را تحقیر می کند، احساس دوست داشتن را در همسر خود کاملا از بین می برد.
    3- دفاعی رفتار کردن: وقتی زن و شوهر نسبت به هم حالت دفاعی می گیرند، نمی توانند به عنوان یک تیم با هم همکاری کنند. در این حالت، هر دو نفر مسئولیت خود را نادیده گرفته و خود را تبرئه می کنند.
    4- عدم همکاری: وقتی در رابطه ی زن و شوهر مشکل ایجاد می شود، یکی از آنها ممکن است قهر کند و از صحبت کردن امتناع ورزد. قهرکردن به نوعی حالت تحقیر را در طرف مقابل ایجاد می کند. این حالت به این دلیل ایجاد می شود که فرد احساس می کند به او بی اعتنایی می شود.

    • برقراری ارتباط و ایجاد صمیمیت از دیگر مسائل ازدواج است:
    1- برقراری ارتباط عامل گسترش روابط صمیمی بوده و در سطح کاربردی، به زوج ها اجازه می دهد که مشکلاتشان را مورد بحث قرار داده و حل کنند. همسرانی که نمی توانند احساساتشان را برای یکدیگر بیان کنند، در بحث بر سر مسائل جنسی مشکل خواهند داشت. این زوج ها گاهی برای حل مشکلاتشان به سرزنش یکدیگر می پردازند که این عمل باعث می شود دامنه ی مشکلات انها گسترش پیدا کند. زوج هایی که نمی توانند عدم توافق را به توافق تبدیل کنند، اغلب گرفتار چرخه ای از گرفتاری های پایان ناپذیر می شوند که برای سالها تکرار می شود. مشکلات ارتباطی شایع ترین و مخرب ترین مشکلات در ازدواج های شکست خورده است. اغلب زوج ها در هنگام بروز یک مشکل جدی، علاقه ی کمتری به برقراری ارتباط دارند. بنابراین، اطلاعات کمتری بین آنها رد و بدل شده و به تبع آن، احتمال سوء تفاهم افزایش پیدا می کند.
    2- صمیمیت یکی از نیازهای زندگی زن و شوهر است و در عین حال از ویژگی های بارز یک زوج موفق و شادمان است. رابطه ی صمیمانه، با خودافشایی واقعی و درک نیازهای فرد دیگر(همسر) در رابطه ای برابر تعریف می شود. و همچنین صمیمیت میزان احساس نزدیکی و حمایتی است که زن و شوهر نسبت به یکدیگر دارند.
    3- صمیمیت در دیدگاه مردان و زنان متفاوت است. به طور سنتی برای مردان عدم وابستگی عاطفی با ارزش است و برای زنان ایجاد و ابقاء وابستگی های عاطفی اهمیت دارد. مردان از ارتباط بیشتر به منظور حفظ استقلال و نگه داشتن جایگاه و منزلت خود استفاده می کنند، در حالی که زنان از آن بیشتر برای ایجاد و ابراز صمیمیت استفاده می کنند. در رابطه تان میزان استقلال و جایگاه و منزلت یک مرد را جستجو کنید. ببینید تا چه حد به همسرتان در خانه و در رابطه تان شخصیت داده اید. به مثال زیر توجه کنید: « شهلا پس از 10 سال زندگی با رامین متوجه شد که همسرش زن دیگری هم اختیار کرده و پنهانی زندگی دوم دیگری هم دارد. تقاضای طلاق و جدایی داد. وقتی روابط و علت این مسئله را جستجو کردیم، از تیپ شخصیتی سحر و رامین متوجه شدیم که سحر بسیار استقلال طلب و روابطش بسیار خود محورانه و مختارانه است. دقیقا نقطه مقابل رامین. چون رامین هم مردی بود استقلال طلب که حفظ جایگاه و منزلتش به عنوان یک مرد برایش در درجه اول قرار داشت. اما در زندگی با سحر نتوانسته بود به آن برسد. چون از طرف سحر بسیار محدود می شد. در صحبت با رامین به این نکته رسیدیم که رامین بسیار در خانه تحت سلطه سحر بوده و هیچ آزادی نداشته. حتی او در برقراری رابطه زناشویی هم با کمبود و ممانعت های سحر مواجه می شده. این مسئله سبب شده که رامین برای ایجاد استقلال مجدد شخصیتی خود زن دیگری اختیار کند.»
    4- در بیان الگوهای ناموفق برقراری ارتباط، اصلی وجود دارد به نام بن¬بست مضاعف. در این اصل بیان می کند مهم نیست رابطه چگونه است مهم این است که در روند این الگوهای رفتاری رابطه هر چه باشد به ناکامی و انزوا ختم می شود. به مثال زیر توجه کنید: «سحر با همسرش آرش برای اولین بار رابطه جنسی برقرار می کنند، سحر در این رابطه احساس می کند که آرش قبلا سکس را تجربه کرده و به او می گوید تو قبلا با کسی بوده ای؟ و او را مورد ظن و گمان قرار می دهد. آرش در اثر چنین برخورد سحر سعی می کند رابطه اش را با همسرش معمولی تر کند. و طوری نشان دهد که خیلی در مورد روابط جنسی اطلاعات ندارد و خود را مشتاق برای چنین رابطه ای نشان ندهد و همچنین وقتی سحر احساس می کند همسرش با کس دیگری رابطه دارد به طور ناخودگاه از میزان علاقه اش نسبت به برقراری ارتباط با آرش کم می شود و این مسئله در پس ذهنش باقی می ماند و در برقراری ارتباط عاطفی و صمیمی به آرش موثر می افتد در این میان آرش وقتی بی میلی همسرش را می بیند سعی می کند برای اینکه او اذیت نشود ارتباطشان به یک نوع و معمولی و کم باشد. باز هم سحر به شک می افتد که وقتی رابطه ی جنسی با همسرش کم است پس همسرش باز هم با کس دیگری هست که با او ارتباط برقرار نمی کند.» می بینید مهم نیست آرش چگونه رفتار می کند. آرش به هر الگوی رفتاری دست بزند باز هم محکوم به خیانت است. و در بن بست مضاعفی قرار گرفته است.
    5- درمانگران مدت هاست درک کرده اند که قدرت ارتباط غیرکلامی می تواند به اندازه و یا بیشتر از قدرت کلماتی باشد که انسانها در ارتباط به کار می برند. یکی از دلایل این مسئله این است که پیام های غیرکلامی می توانند بار عاطفی را منتقل کنند. 7 درصد هیجانات و احساسات به وسیله ی معانی کلمات منتقل می شوند. 38 درصد به وسیله ی صورت و 55 درصد به وسیله ی چهره. پیام های غیرکلامی به هیجاناتی که به وسیله ی کلمات بیان می شوند، نشانه هایی را اضافه می کنند: «وقتی می گویید نگران هستید و در این حالت دست هایتان را دور گردن کسی حلقه می کنید، این عمل می تواند پیام شما را مورد تاکید قرار دهد». صمیمیت عاطفی عمدتا از طریق پیام های غیرکلامی منتقل می شود. زوج های آشفته وقتی گرفتار مشکل می شوند کمتر ارتباط برقرار می کنند. این عمل در خصوص ارتباط غیرکلامی هم مصداق دارد. زوج های آشفته نسبت به انهایی که مشکلی ندارند تماس چشمی کمتری برقرار می کنند. درمانگران در درمان زوج ها از انها میخواهند که به پیام های غیرکلامی خود توجه بیشتری کنند. آنان معتقدند وقتی پیامی برای همسر فرستاده می شود، جنبه ی غیرکلامی پیام صادقانه تر عمل می کند.
    6- زن ها و مردها در شیوه های برقراری ارتباط، با هم تفاوت هایی دارند. این تفاوت ها هم در نیروی برقراری ارتباط و هم در هدفی است که از ارتباط دارند. مردها برای تبادل اطلاعات و حقایق ارتباط برقرار می کنند، در حالی که برای زن ها خود ارتباط اهمیت دارد. این تفاوت در انتظار از ارتباط، گاهی باعث ایجاد مشکلاتی می گردد. وقتی یک زن می گوید «بنشین میخواهم با تو صحبت کنم» ممکن است منظور این باشد، «بگذار لحظاتی در کنار هم باشیم». ولی مردان از این سخن ممکن است برداشت کنند که « میخواهی درباره ی چه صحبت کنی؟» در اینجا محتوای سخن برای زن اصلا اهمیت ندارد اما چون مردان در برقراری ارتباط اطلاعات و حقایق برایشان مهم است این چنین برداشت می کنند.
    7- بی پرده گویی ضمن این که نشان دهنده ی هیجانات و احساسات واقعی فرد است، شامل عوامل دیگری مثل ابراز عادت های شخصی، صحبت کردن درباره ی گذشته ی خود، مطرح کردن امیدها، رویاها و تخیلات و خواسته های فرد نیز می شود. بعضی از مطالعات نشان داده اند که بین بی پرده گویی و رضایت زناشویی در زوج ها، همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. با توجه به وجود رابطه بین صمیمیت و بی پرده گویی، بسیاری برنامه هایی که به منظور ارتقاء روابط زوجی طراحی شده اند، از طریق کمک به ایجاد بی پرده گویی در زوج ها، سعی در بهبود روابط انها دارند.
    8- یکی از مشکلات خاص ناسازگارانه در زوج ها ذهن خوانی است. ذهن خوانی زمانی صورت می گیرد که یکی از اعضاء زوج، دائما براساس ادراکی که از رفتار و نیت همسر خود دارد، بدون اینکه از حلقه ی بازخورد استفاده کند، عمل می کند. « من درباره ی سینما رفتن با تو صحبت نکردم زیرا می دانستم که مخالفت می کنی». « من با نگاه کردن به چهره ی تو فهمیدم که دوست نداری در کنار من بنشینی». « من از نوع ارتباط جنسی که با من داری فهمیدم که تو قبلا با کس دیگری هم بوده ای». « من از لحن صحبت تو با تلفن همراهت فهمیدم که با یک زن سخن می گویی». ذهن خوانی معمولا در زوج هایی که مدت طولانی تری از ازدواج انها می گذرد، بیشتر مشاهده می شود. در این موارد، چون زوج ها فکر می کنند در دوره ی طولانی با هم بودن، به خوبی یکدیگر را شناخته اند، احساس می کنند که نیازی به بازخورد ندارند. به همین دلیل بیشتر براساس ادراک و برداشتی که از رفتار همسر خود دارند، واکنش نشان می دهند. ذهن خوانی گاهی مشکلات بسیاری را در ارتباط بین زن و شوهر، ایجاد می کند.
    • صمیمیت به دلیل اینکه عاملی اساسی در ارتباطات انسانی است، توجه زیادی را به خود جلب کرده است. صمیمیت در روابط زوج ها را ترکیبی از هشت عنصر زیر می دانیم:
    1- عاطفه: زوج ها به چه میزان احساسات و عواطف خود را به صورتی راحت برای یکدیگر بیان می کنند.
    2- بیانگری: زوج ها تا چه حد افکار، عقاید و نگرش های خود را به یکدیگر ابراز می کنند.
    3- سازگاری: میزان همکاری صمیمانه ی زوج با هم. اینکه تا چه میزان زوج می توانند با آسودگی خاطر با هم همکاری کنند.
    4- همبستگی: میزان تعهدی که زوج نسبت به هم احساس می کنند.
    5- رابطه جنسی: میزان رضایت از رابطه ی جنسی با همسر
    6- حل تعارض: تا چه حد زوج می توانند اختلاف نظرهای خود را با هم حل کنند.
    7- خودمختاری: تا چه میزان زن و شوهر برای ارتباط با اعضای خانواده و دوستان، احساس استقلال می کنند.
    8- هویت: میزان اعتماد به نفس و عزت نفس زن و شوهر. برداشتی که زوج از خود به عنوان یک خانواده ی کوچک دارند.

    • ارتباط و تفاوت های جنسیتی
    1- مثلث عشق: عشق بر پایه ی سه عنصر «شهوت»، «صمیمیت» و «تعهد و تصمیم» تعریف می شود. میزان عشقی که یک فرد تجربه می کند بر قدرت این سه عنصر مبتنی است. همچنین نوع عشقی که هر فرد تجربه می کند به تعامل این سه عنصر وابسته است. صمیمیت شامل ابراز احساس و احساس وابستگی عاطفی به یکدیگر می شود.
    2- رابطه ی صمیمانه رابطه ای است که در آن احساس آرامش وجود دارد. در اغلب موارد زوجی که از رابطه ی جنسی خود شکایت می کنند، مشکل انها مربوط به میزان صمیمیت موجود در رابطه است.
    3- کیفیت صحبت کردن درباره ی مسائل جنسی بین زوج ها به میزان زیادی به کیفیت رابطه ی کلی انها مرتبط است. همچنین آن چه مهم است مهارت در صحبت کردن درباره ی رابطه ی جنسی برای پایداری رضایت جنسی زوج از یکدیگر بسیار مفید است. باز هم یادآور می شویم اکثر مشکلات جنسی علت عاطفی و ارتباطی دارند. و اغلب این مشکلات به خاطر ترجیحات جنسی، میزان، مکان و شیوه ی گفت و گو درباره ی مسائل جنسی می باشد.

    • ویژگی های زوج های سالم
    1- عقیده به نسبی بودن واقعیت نه مطلق بودن آن: زوج های سالم به تفاوت در نقطه نظرات و دیدگاه های یکدیگر احترام گذاشته و اماده ی شنیدن نقطه نظرات همسر خود، هرچند که با نظرات خودشان اختلاف داشته باشند، هستند.
    2- اعتقاد به این که قصد و نیت همسر خوب است: گاهی اتفاق می افتد که رفتارهای زوج ها مخالف خواست یکدیگر است. در این موارد، همسرانی که به نیت و قصد همسر خود فکر نمی کنند، احساس عصبانیت و ناراحتی در انها ایجاد نمی شود. زوج های سالم ضمن اینکه به همسرشان احترام می گذراند، هرگز حس نمی کنند که همسرشان دشمن انهاست. خیلی وقت ها اگر به نیت انجام عمل از طرف همسر خوب و درست توجه شود، رفتارهای او آزاردهنده نخواهد بود.
    3- اعتقاد به اینکه مشکلات حل می شود: در زندگی زناشویی گاهی مشکلاتی ایجاد می شود که دیدگاه زوج ها نسبت به مشکلات، تاثیر زیادی در آینده ی آنها خواهد داشت. زوج هایی که اعتقاد دارند مشکلات قابل حل هستند، برای حل مشکل تلاش می کنند. این افراد تاثیر خود را در فرآیند حل مشکل موثر می دانند. به همین دلیل هنگامی که با مشکلی در زندگی روبه رو می شوند، انتظار ندارند که رابطه ی خوب با همسر مشکلات را حل خواهد کرد. بلکه برای ایجاد رابطه ی مناسب و برای حل مشکل، تلاش می کنند.
    4- عقیده به عواملی فراتر از خود: عشق نگاه کردن به چشمان یکدیگر نیست بلکه نگاه کردن به یک جهت است. اگر این اعتقاد وجود داشته باشد، زوج ها خیلی درگیر خودمحوری نمی شوند و به همین دلیل مشکلات برای انها ساده خواهد شد.
    5- تمرین رفتارهای سالم: تمرین کردن رفتارهای سالم توسط زوج ها می تواند باعث شود که این رفتارها نهادینه شده و بخشی از گنجینه ی رفتاری انها شوند. جدایی از مشکلات و بروز رفتارهایی که این مشکلات را بوجود آورده، همیشه در روابط بین زوجین روابط و رفتارهایی وجود دارند که سالم و مفید هستند. شناسایی و نمایان کردن این رفتارها سبب تقویت و تکرار انها می شود. و رضایت بیشتر را حاصل شده و سبب می شود به فراگیر شدن رفتار سالم در مقابل رفتارهای ناسالم.

    اما این رفتارهای سالم کدام است که سبب بالاتر رفتن سطح رضایت زن و مرد از یکدیگر می شود:
    1- مسئولیت: زن و شوهر باید نقش خود را در بهبود رابطه مورد تایید قرار داده و از سرزنش یکدیگر خودداری کنند.
    2- هدف گذاری: هر یک از زن و مرد باید اهداف خود را مشخص کرده و به منظور دستیابی به اهداف واقع بینانه ای که رضایت ارتباطی را به دنبال دارد تلاش کند.
    3- تشویق: زوج های سالم تلاش می کنند که یکدیگر را تشویق کرده و از همدیگر قدردانی و تحسین به عمل آورند.
    4- گفت و گوی باز: هر عضو زوج باید بتواند احساسات مثبت خود را به صورتی بی پرده و صادقانه بیان کند.
    5- گوش دادن همدلانه: این رفتار وسیله ای است برای آنکه زن و شوهر بتوانند احترام و مراقبت به همسر را به او نشان دهند. گوش دادنی دقیق و همدلانه( نشان دادن واکنش های غم و شادی و مهر و عاطفه زبانی و کلامی و رفتاری و غیرکلامی در بدن) سبب تقویت رابطه زوج می شود.
    6- میل به تحلیل ارتباطات: برای اینکه زن و شوهر همدیگر را بهتر درک کنند، باید بین انها گفت و گوی مداوم وجود داشته باشد. گفت و گو می تواند مسائل با اهمیت برای زوج ها را مشخص کرده و به انها کمک کند که بیشتر به انها بپردازند.
    7- نشان دادن پذیرش: هر یک از عضو باید به صورت کلامی و غیرکلامی ارزشی را که برای عضو دیگر قائل است را بیان کند مخصوصا وقتی که عقاید زوج با هم متفاوت است.
    8- همایت از اهداف مثبت ازدواج: هر عضو باید بتواند به همسرش نشان دهد که برای او و گفته هایش اهمیت قائل است.
    9- حمایت از اهداف تعیین شده.
    10- توافق به منظور پل ارتباطی.
    11- تعهد به مشارکت.

    تمام مطالب این چند صفحه را به طور سلسله وار بیان کردیم. اگر بخواهیم مو به مو در مورد ش صحبت کنیم 1000 صفحه هم کم می اید. و البته مصداقی و قدم به قدم در مورد نحوه و کیفیت و شدت و قوت این رفتارها در رابطه بین شما و همسرتان مسئله مهمی است که باید بررسی گذاشته شود. شما می توانید به مواردی که پررنگ و زیر ان خط کشیده شده بود مراجعه کنید و لیستی از آن تهیه کنید. و به خودتان و به درجه ی این رفتار در بین خود و همسرتان نمره بدهید. چه مثبت و چه منفی. فقط توجه داشته باشید که با رویکرد خودمحور پاسخگوی رفتارها نباشید. با نگاه همسرتان به مسائل بپردازید.

    توسط خانم زهرا عباسی · 3759 روز 15 ساعت 53 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  10. 0 votes

    مرد همیشه روحیه¬ی عمل کننده دارد. روحیه ی تعقیب کننده. پس بیایید با ارسال سیگنالهایی این حس تعقیب کنندگی را در او بیدار و تشنه کنید حال جگونه؟ به متن زیر توجه کنید:
    میخواهیم در مورد راز مهمی درباره ی مردان صحبت کنیم که حتی شاید خودشان هم خبر نداشته باشند. اما با استفاده از همین تکنیک رگ خواب وی در دست شما خواهد بود و در عین حال او را نیز خوشحال خواهید کرد. پس شما مدتی است با مردی زندگی میکنید، چند ماه یا چند سال. مطمئنا می توانید روزهای اول آشنایی خود را به یاد بیاورید. زمانی که دل هر دوتایتان در تب و تاب بود. همه چیز تازگی داشت. عطش عشق در سرتاپای وجودتان موج می زد. رنگ های دنیای اطراف زیباتر بود. همه ی صداها دلنواز بود. و هر لحظه می توانستید صدای تپیدن قلب خویش را بشنوید. اتفاقی که بعد افتاد این بود که مدت زمانی سپری شد. وقت بیشتری را با شوهرتان سپری کردید. وی را بهتر شناختید و حتی تا حدودی رفتارش قابل پیش بینی شد. و اگر هشیارانه به این قضیه نگاه کنید می بینید که همه این ماجراها در سیاره ی دیگر هم رخ داده: مرد شما نیز پس از مدتی شما را شناخته، به رفتارتان عادت کرده و تا حدی می تواند رفتارتان را پیش بینی کند. از طرفی، مشکلات زندگی و درگیری های روزمره و فامیلی، این فرصت را از شما گرفته که بتوانید زمان بیشتری را به رابطه ی عاطفیتان اختصاص دهید. پس در چنین شرایطی، با توجه به تمام دلمشغولی های روزمره و پس از گذشت زمان، چطور می توان آتش عشق را هنوز شعله ور نگاه داشت؟ چطور می توانید کاری کنید که جذابیت شما همچنان مثل سابق باشد و شوهرتان باز هم مثل سابق تحت تاثیر شما قرار بگیرد؟ خودتان خوب می دانید که لازم است همیشه شور و عشق روزهای اول در رابطه شما حضور داشته باشد. چون وجود حرارت عشق، اولا سلامتی ازدواج شما را تضمین می کند و دوم اینکه شما را شاد میسازد. از زندگی، از هر لحظه اش، لذت می برید. و هر اتفاق مثبت دیگری که در زندگیتان روی دهد حتی طعمی شیرین تر خواهد داشت. قبل از اینکه روش خودم را توضیح دهم، می خواهم درباره ی راهنمایی هایی که سایر مشاوران و نویسنده ها درباره ی این مشکل می دهند، حرف بزنم. به نظرم بررسی شیوه برخورد آن ها با این مشکل و توصیه هایشان به زنان میتواند تفاوت روش های من را بهتر نشان دهد. اگر شما پیشتر کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” را خوانده باشید، یا هر کتابی از این دست، می دانید که مهمترین توصیه نویسنده ی آن ایجاد حس دوستی و همدلی بیشتر بین زن و شوهر است. آنها به شما درباره ی تفاوت های جنسیتی می آموزند. به تفاوت در شیوه ی ارتباط دو جنس می پردازند. به اینکه مردان نیازهای متفاوتی دارند. و بعد از شما می خواهند که دنیای شوهرتان را بیشتر درک کنید. یعنی سعی کنید که به زبان وی صحبت کنید. چند سال قبل تکه ای از سمینار “جان گری” نویسنده کتاب “مردان مریخی زنان ونوسی” را دیدم. وی درباره این موضوع صحبت می کرد که مردان در درک و دریافت سیگنال های زنان ضعیف هستند و باید هر چیزی را به طور روشن و شفاف برایشان توضیح داد. اگر مردتان چیزی می خواهد، باید خیلی شفاف و روشن آن را به زبان بیاورید.از نظر وی بیشتر درگیری های عاطفی بین زن و مرد به خاطر ضعف در ارتباط برقرار کردن رخ می دهد. پس با واضح و شفاف بودن در شیوه ی ارتباط، سوتفاهم ها از بین می رود و آرامش به زندگی شما بر میگردد. حرفش منطقی به نظر می رسد، نه؟! و جالب است بدانید که خیلی از خانم ها نیز چنین نگرشی دارند. من بارها و بارها از زبان خود خانم ها شنیده ام که دلیل انتخاب کردن شوهرشان این بوده که فکر کرده اند “وی میتواند دوست خوبی برایشان باشد.” و همچنان نیز می بینم که ظاهرا “دوست خوب بودن” مهمترین عامل تصمیم گیری برای زنان، به خصوص در مورد ازدواج است .اگر شما هم همین نظر را دارید، من می خواهم از شما دعوت کنم که ادامه ی این نامه را با دقت خیلی بیشتری بخوانید! اگر شما حقیقتا می خواهید “دوست خوبی” برای مردتان باشید، باید این نکته را بدانید که وی قبل از شما دوستانی داشته، مگر نه؟ وی دوستانی داشته که از زمان دبستان با وی بوده اند. در کوچه های خاکی با هم فوتبال بازی می کردند. بعد دعوایشان می شد. همدیگر را کتک می زدند و بعد از بازی، با هم آشتی کرده و دست در دست هم می رفتند به بقالی سرکوچه و با پول توجیبشان ساندویچ با نوشابه نارنجی می خریدند. بعضی از اوقات یکی از آنها پول کم می آورد که در چنین شرایطی معمولا دوستش به وی قرض می داد. همان دوستی که چند دقیقه قبل با وی گلاویز شده بود. دوستان شوهر شما احتمالا بارها جان وی را به شکلی نجات داده اند. از وی در برابر یک بچه قلدر دیگر دفاع کرده اند. یا در امتحانات آخر ترم با رساندن به موقع تقلب وی را از رفوزه شدن نجات داده اند. اگر این ها را مینویسم به این خاطر است که شما بدانید مردتان با دوستان مذکر خود مطمئنا سابقه ی دوستی طولانیتر و بسیار صمیمی دارد. حتی بعضی از آن ها اکنون همکار وی هستند و از نظر مالی با هم همبستگی دارند. و اگر شما هدفتان این باشد که “بهترین دوست” شوهرتان باشید، باید از همین الان بدانید که رقیبان خیلی جدی پیش روی خود دارید! به همین خاطر است که بعضی از خانم ها بعد از ازدواج مانع ارتباط گسترده ی شوهرشان با دوستان سابقش می شوند. البته منظورم این نیست که همه ی خانم ها اینگونه هستند. (بعضی جاها من مجبورم برای رساندن یک پیغام کمی کلی گوی کنم. اما امیدوارم که شما متوجه پیغام اصلی من شوید و آن را دریافت کنید). یادتان باشد که اگر شما برای یاد گرفتن منش و زبان مردان نیاز به صرف وقت و یاد گیری دارید، دوستان وی ندارند! چون آن ها ذاتا مرد هستند و خیلی خوب زبان هم را می فهمند! همچنین می خواهم از خودتان بپرسید که آیا شوهر شما از فوتبال بازی کردن بیشتر خوشش می آید یا رفتن به خرید در فروشگاه و صرف ساعت ها برای انتخاب رنگ مناسب برای پرده خانه؟ فرق این دو فعالیت آن است که یکی از آنها را شما (به عنوان یک زن) با کمال میل و عشق انجام می دهید اما از دیگری متنفر هستید. و فکر می کنید که شوهر شما کدام فعالیت را بیشتر دوست دارد؟ فوتبال بازی کردن با دوستانش یا صرف ساعت ها در فروشگاه ها برای خرید وسایل خانه! و مهم نیست که کدامیک از آن فعالیت ها به مصلحت باشد! مهم این است که شوهر شما از یکی از آنها واقعاً خوشش می آید اما دیگری را فقط تحمل میکند! همه ی این ها را گفتم تا بدانید که اگر شما قصد دارید “بهترین دوست ” همسرتان باشید، دوباره فکر کنید. خوب به این فکر کنید که این رقابتی سخت و نابرابر است و احتمالا در آخر شکست خواهید خورد. اما راه چاره چیست؟ به نظر من راه چاره این است که اساسا هرگز خود را به عنوان یک “دوست” برای شوهرتان طبقه بندی نکنید. البته خیلی خوب است که دوست خوبی برای وی باشید و او نیز همینطور نسبت به شما باشد. اما اساسا باید بدانید که شما در رقابت با دوستان دیگر وی نیستید و نمی خواهید که “بهترین دوست” وی باشید! چون شما چیزی بالاتر از دوست هستید: شما معشوق وی هستید. من می توانستم در جمله ی بالا بگویم “شما همسر وی هستید.” اما این کار را نکردم. چون هر زنی می توانست “همسر” وی باشد. اما فقط یک نفر است که می تواند “معشوقه” وی باشد. و شما می دانید که چه کسی بایست “معشوقه” وی باشد. شوهر شما می تواند دوستان فوق العاده ای داشته باشد اما هرگز قادر نخواهد بود که آن ها را “معشوقه” بداند. این جایگاهی است که شما منحصرا و بدون جنگ و خونریزی اشغال خواهید کرد. اما برای نگه داشتن این جایگاه نیاز به کمی آموزش دارید که من با کمال میل همینجا در اختیارتان قرار خواهم داد! برای درک روش من، شما اول باید درباره ی انرژی مردانه و زنانه بیشتر بدانید. دقت کنید که منظور من خصلت ها و شخصیت های مردانه و زنانه که در کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” خوانده اید نیستند. من در مورد یک انرژی خاص صحبت می کنم. شاید بتوان آن را “روح” نیز نامید. انرژی مردانگی در برابر انرژی زنانگی و جالب است بدانید که همه ی ما هر دو این انرژی ها را در وجود خودمان داریم. شما می توانید به همان اندازه انرژی مردانه از خود بروز دهید که می توانید انرژی زنانه از خود بتابانید. اما اکثر مردم، در ذات خود، با یکی از این دو نوع انرژی ارتباط نزدیک تری دارند. یعنی در هسته وجودشان یک نوع از انرژی بیشتر حضور دارد و از آن بیشتر لذت می برند. و همانطور که می توانید حدس بزنید اکثر مردها انرژی مردانگی بیشتر دارد و زن ها انرژی زنانگی بیشتر.
    در ادامه، بیشتر تفاوت این دو انرژی را نشان خواهم داد اما می خواهم اول بدانید که جذابیت وعشق شدید در یک رابطه، به خاطر “اختلاف بار انرژُی” و “قطبیت” به وجود می آید. به یاد دارید که در مدرسه چه یاد گرفتید؟ قطب های غیرهمنام هم دیگر را جذب می کنند و قطب های همنام همدیگر را دفع می کنند. و این قانون دقیقا در رابطه ی زناشویی نیز صدق می کند. هر چقدر که شما انرژی زنانگی بیشتری از خود بروز دهید، مرد شما نیز انرژی مردانگی بیشتر از خود بروز خواهد داد. این باعث ایجاد قطبیت و تضاد انرژی بیشتری در رابطه خواهد شد واین یعنی جذابیت بیشتر بین دوتای شما. اگر فکر می کنید که قبلا این کار را کرده اید ولی فایده ای نداشته، اصلا در قضاوت عجله نکنید. من هنوز روش انجام آن را یاد نداده ام. به نظر من مهمترین خصوصیتی که در حال حاضر باید درباره ی این دو انرژی یاد بگیرید این است. قلم و کاغذ خود را حاضر کنید: انرژی مردانه هدایت می کند. انرژی زنانه دعوت می کند. این یعنی چه؟ اجازه دهید با مثالی آن را نشان دهم: در یک روز سرد زمستانی در خانه با شوهرتان نشسته اید. هوا سرد است و شما می خواهید که همسرتان دمای بخاری را زیاد کند. اگر میخواهید در کلامتان لج همسرتان را در بیاورید و هیچ گاه به طور مطلوب به خواسته تان نرسید و یا اینکه همسرتان به اکراه رفتار کند و به طور ناخواسته از جملاتی استفاده کنید که تخریب شخصیتی مردتان را سبب شوید این است که توانایی های همسرتان را در درخواستتان زیر سوال ببرید و اینکه درخواستتان را اینگونه بیان کنید: ” عزیزم … میتونی بخاری رو زیاد کنی” . متاسفانه بسیاری از زنان از این کلمه میتونی و یا میشه استفاده می کنند که دقیقا دست روی نقطه ضعف همسرشان می گذارند. و این سیگنال را به آنها منتقل می کنند که زنم به توانایی های من ایمان ندارد و سوال می کند که من می توانم یا نه!؟ پس شاید به توصیه ی خیلی از روانشناسان به وی درخواستتان را اینگونه بگویید: “عزیزم…. میشه درجه حرارت بخاری را زیاد کنی لطفا؟” و این دقیقا همان دستور العملی است که اکثر روانشناسان و نویسنده ی کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” به شما می گویند. شفاف و روشن درخواست خود را بیان کنید. نه سوتفاهمی پیش خواهد آمد و نه مشکلی در برقراری ارتباط. اما دقت کنید که در جمله بالا شما دارید به شکلی یک درخواست یا دستور را مطرح می کنید. در واقع شما دارید با این جمله شوهرتان را “هدایت” می کنید به سمت انجام یک کار مشخص. این یعنی اینکه شما دارید قسمتی از انرژی مردانگی خود را به سوی وی می فرستید. و با این کار تضاد و قطبیت رابطه را به شکل نامحسوسی کم میکنید. شما زمانی قطبیت و تضاد عشقی می توانید ایجاد کنید که از انرژی زنانگی استفاده کنید. چگونه؟ به این شکل: “عزیزم….. اطاق خیلی سرد شده، من سردمه!!!” و این یعنی همان “دعوت کردن”. انرژی زنانه، مرد را دعوت به انجام کار میکند، نه “هدایت به انجام کار”. شما به عنوان یک زن، همیشه باید دری را به سمت شوهرتان باز کنید. اما نباید از وی بخواهید که از آن رد شود! فقط در را باز کنید… فقط حس دعوت را در فضا رها کنید. همین. زمانیکه احساس و عواطف خود را در هوا رها میکنید، بلافاصله باعث ایجاد تضاد و قطبیت در رابطه می شوید و تنها راه حل شوهر شما نیز این است که به آنسوی نیروی مردانگی خود برود و بلافاصله برای گرم شدن شما کاری بکند. انرژی مردانه می خواهد که هدایت کند، می خواهد که محافظت کند. وی می خواهد که قابل اعتماد باشد. و این هم همان چیزی است که اکثر خانم ها می خواهند: مردی که بشود به وی تکیه کرد. و این درخواست درست و زیبایی است. هیچ چیزی زیباتر از داشتن یک مرد قابل اعتماد و اتکا نیست. حال یک مثال دیگر: فرض کنید که سطل آشغال پر شده است و شما میخواهید که وی آن را خالی کند. راه حل مستقیم و شفاف این است که بگویید: “عزیزم…. لطفا آشغال را ببر بیرون”من خودم مشابه این جملات را از زبان زنان شنیده ام و شاید دوست داشته باشید که واکنش درونی من را بدانید. زمانیکه خانمی از من اینگونه درخواست کند، اول از همه حس مقاومتی را در درون خودم احساس میکنم. و بعد لحظه ای جذابیت وی برایم کم می شود. یعنی تاثیرگذاری حرفش به شدت افت می کند. به همین خاطر سریع خودم را با چیز دیگری مشغول می کنم و در جواب وی می گویم “باشه، می برمش”اما مشغول کار دیگری می شوم. در این حالت نیروی زنانه وی آنقدر جذاب نبوده که من را بتواند از پشت کامپیوتر بلند کند تا آشغال ها را از خانه بیرون ببرم. اما حال اگر وی از نیروی زنانه خودش استفاده کند چه می شود؟ “عزیزم … بوی خیلی بدی از آشپزخونه میاد. فکر کنم سطل آشغل پر شده.” وقتی زنی این حرف را به من می زند و حتی احساسش را با اخم کردن و فرم بدنش به من نشان می دهد، در یک آن، سیگنالی بسیار قدرتمند به ریشه ی مغز من ارسال می شود. دلیلش را احتمالا هیچ کس نمی داند، اما همین را می دانیم که این پیغام زنانه قسمتی از وجود مرد را تحریک می کند که سریعا واکنش نشان دهد. و حتی دانستن این مطلب هم تاثیری در کارکرد آن ندارد. اگر زنی همین الان این حرف را به خود من بزند، من بی اختیار واکنش نشان خواهم داد و به سمت سطل آشغال خواهم دوید! کلید ماجرا فقط در همین اصل ساده است: “همیشه دری را به سمت شوهرتان باز کنید و از وی دعوت کنید. اما از وی نخواهید که از در عبور کند.” شاید این تفاوت برایتان ظریف و نامحسوس باشد اما اینکه از چه جمله ای استفاده می کنید در حس و حال اطاق خوابتان تاثیر خواهد گذاشت. یک مثال دیگر: “عزیزم میشه بچه رو از مدرسه بیاری؟” حال اگر به جای جمله بالا بگویید: “عزیزم من نگران بچه ها هستم که در مدرسه هنوز منتظرند.” در را باز کنید اما از وی نخواهید که از آن رد شود. حال شاید بپرسید که اگر این حرف تاثیری رویش نداشت چه؟ پاسخ این است که این بار با انرژی زنانه بیشتری دعوتتان را منتقل کنید. از بدن و عواطفتان بیشتر استفاده کنید. اگر هوای اطاق سرد است، لرزیدن و به خود پیچیدن را به طور کامل به وی نشان دهید. هر چقدر قطبیت و تضاد بیشتری در رابطه بوجود آورید. شوهر شما بیشتر مجذوب و مسحور شما و پیغامتان خواهد شد. همین تفاوت کوچک باعث اختلاف های بزرگ می شود. شاید استفاده از انرژی زنانگی، وضوح و صراحت نیروی مردانگی را نداشته باشد. اما مسلما طعمش شیرین تر است! به هرحال این تصمیمی است که خودتان باید بگیرید. کدامیک برایتان، در آن لحظه، اهمیت بیشتری دارد؟ عشق و شور و حال بیشتر در رابطه عاطفی یا اینکه شوهرتان پیغامتان را واضح بفهمد و انجام دهد؟ این برعهده ی شماست و من نمی توانم در آن دخالتی کنم. امیدوارم که فلسفه و فرمول من را فهمیده باشید. اگر این طور باشد خودتان الان می دانید که در موقعیت های مختلف چگونه با انرژی زنانگی خود دری را به سمت وی باز کنید. تمرین شب شما در منزل: جملات زیر را که درخواست هایی با انرژی مردانه هستند بخوانید و آن ها را به فرمی مطلقاً زنانه تبدیل کنید.
    -“عزیزم، لطفا کت و شلوار سرمه ایت با پیراهن سفید رو امشب برای مهمونی بپوش”
    – “عزیزم، تو باید به مادر من احترام بیشتری بذاری و امشب با من بیای”
    “- عزیزم، لطفا این لباس رو برام بخر”
    ” عزیزم، من دوست ندارم تو اینقدر با لب تاپ بازی کنی”
    ” عزیزم، پاشو برو سر کار. چرا یه کار پیدا نمیکنی ” (بر گرفته از نوشته های مهدی خردمند)

    برای شما و همسرتان آرزوی خوشبختی و سلامتی را از خداوند منان خواستاریم.

    توسط خانم زهرا عباسی · 3759 روز 15 ساعت 51 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  11. 0 votes

    سلام زهرا جون
    یه جون خودم خیلی خوب بود این مطلبی که برام گذاشتی
    خیلی خوبو با دقت خوندم
    حالا یهچی بت بگم : الآن خواستم مثلا به این گفته ها عمل کنم من یه ژیله پوشیدم به محمد گفتم عزیزم اتاق خیلی گرمه من گرممه بم میگه اونو درآر
    خیلی خوبو با احساس بود جون خودم

    زهرا جون بیشتر خانوما قبل ازدواج اگه با شوهرشون رابطه داشتن خیلی مهربونو خوب بوده اخلاقو رفتارشون خیلی منطفی رفتار کردن و درکشون بالا بوده اما وختی با همون فرد ازدواج میکنن واقعا رفتارشون تعغییر میکنه چرا ؟ دیدم که دارم میگم حتی خود من قبل ازدواج وقعا خودمم میدونسم که بهتر بودم اما ازوختی عقد کردیم خیلی چیزا تغییر کرده حرکاتو رفتارو اخلاقو …. همه چی بد شده واقعا بد شده
    دلیلش چیه ؟ و باید چیکار کرد !
    ممنونتم واقعا منو ببخش اینقد اذیتت میکنم

    توسط nana · 3757 روز 19 ساعت 15 دقیقه قبل

    سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

  12. 0 votes

    سلام. خیلی بامزه گفتی. کلی خندیدم. البته با اجازت.
    پس الان باید به یه چیزی رسیده باشی. برگرد و دوباره متن اولی رو به دقت بخون. به نکات ظریف تری میرسی.
    من چندتا برداشت کردم از این رفتار شوهرت. اولا که با توضیحات و صحبت های اولیه که با هم داشتیم. و شرایطی که خودت توضیح دادی. و اوضاعی که الان داری. خوب معلومه که شوهرت باید چنین رفتاری بکنه.
    بذار برداشت های خودمو برات بگم. امیدوارم جنبه شنیدنشو داشته باشی.
    با کمال ناخرسندی باید بهت بگم که غرغر کردنهات و گیر دادنهات و عدم اعتماد به نفست. و نارضایتی از وضع موجودت کار خودشو کرده. شاید بگی چه ربطی داره. بهش گفتم گرممه اونم بی اهمیت گفته اون لباس رو دربیار. اولا که خوب راست گفته. خیلی ببخشیدا. الان فصل زمستونه و همه سردشونه. مثلا وقتی میگی گرممه انتظار داری که به خاطر تو بخاری رو کم کنه و پنجره ها برو از کنه. از اینجا معلوم میشه باز هم با کمال ناخرسندی به نظرم شما یه کم توقعات نامعقول از شوهرت داری. خوب واقعا راست گفته. اگه گرمته باید پاشی لباستو کم کنی. چون ممکنه بقیه سردشون باشه. این از این.
    ولی در ادامه اون تاثیرات رفتارهای بالا باید بگم. گیردادن های جنابعالی اعتماد به نفس رو از شوهرت گرفته. ازریشه یابی و علت و اما و اگر که بخوایم بگذریم. (من اول مقاله اولیه رو برات فرستادم. اول به اون عمل می کردی بعد میرفتی سراغ مثال مقاله دوم دختر جان) باید بگم باید بدجوری روی اعتماد به نفس شوهرت کار کن. اون هم عجیب.باید کار کنی. مرد از زنش اعتماد میخواد. اطمینان میخواد. لابد اون قدر دلواپس آینده و مراسم عروسی و تشکیل زندگی و بیکار بودن و غیره شوهرت بودی پاک زدی همه چی رو داغون کردی. بیچاره الان احتمالا احساس بی هویتی می کنه. یه بارم که کا ردست خودش داده.
    من اگه جای تو بودم. به مدت قابل توجهی. مثلا یکی دوماه. دم به دقیقه. می نشستم و از شوهرم تعریف می کردم. جلو جمع پیش خودمون. مدام ابراز خوشحالی و اطمینان و آسایش و آرامش میدادم. اشتباه نشه منظورم این نیست که بیخیال این بشی که زودتر برید سر خونه زندگیتون. یا بیخیال مشکلات بشی. منظورم اینه که از هر بهونه ای استفاده می کردم که شوهرم رو مطرح کنم. و مدام آلارم اینو بهش بدم که این تو هستی که من فقط میتونم بهش تکیه کنم. و فقط این تو هستی که می تونه مشکلات منو برطرف کنه. حالا از هر کاری و روشی که شده. مثلا از باز کردن در قوطی نوشابه و قوطی رب گرفته. تا پایین اوردن یه وسیله از بالای کماد. تا حل کردن همین مشکلاتی که تو زندگیتون هست. فقط از شوهرم میخواستم. یا حالا هر چیزی. بهش بفهمون که تو مرد زندگی من هستی. خودت در مقابلش ناتوان نشون بده. حتی اگه هم میتوی در نوشابه رو باز کنی. بده شوهرت باز کنه. نه طوری که فکر کنه نوکر توی نه. این طوری باید ازش بخوای. « مثلا خودت سعی می کنی اول در نوشابه رو باز کنی بعد طوری نشون میدی که نمی تونی . شوهرت کنارت نشسته برمی گردی میگی محمد جان من نمی تونم در نوشابه رو باز کنم….» همین . مثل مثال بخاری با احساس هم این حرف رو میزنی. برنگردی تو جمع بهش بگی محمد جان میتونی در نوشابه رو باز کنی. ببین فرقشون به دو تا کلمه است . محمدجان من نمی تونم. محمد جان می تونی. اگه جمله دومی رو به کار ببری . زدی شخصیت شوهرت رو له کردی رفته. یعنی ازش مطمئن نیستی. یعنی شک داری بهش. نمی دونی میتونه یا نه. ولی وقتی برگردی بگی محمدجان من نمی تونم. یعنی خودت رو اوردی پایین تا اونو ببری بالا.

    در مورد اون سوالی هم که پرسیدی باید بگم والله از خودتون بپرسید. این مشکلیه که همه اونایی که قبل ازدواج با هم دوست بودن دارن. علتشم با عرض معذرت اینه که با هم دوست بودن. ببخشید شما وقتی به دوستت میرسی. مگه تغییر رفتار نمی دی. همون تیپ شخصیتی رو که تو خونه داشتی جلو دوستت هم داری. مخصوصا اگه دوستی داشته باشی که نخوای از دستش بدی و برات مهم باشه باز هم با عرض معذرت سعی می کنی خودت رو جلوش بهتر نشون بدی.

    توسط خانم زهرا عباسی · 3757 روز 18 ساعت 31 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  13. 0 votes

    سلام
    الآن هنگم بنده
    امشب همه اینارو که گفتی رو اوکی میکنم جوابشو بت میدم
    فعلا تو شوکم
    بزار ببینم چیکار میکنم امیدوارم ازین یکی خرسند بیرون بیام
    میبوسمت
    تا بعد

    توسط nana · 3756 روز 1 ساعت 47 دقیقه قبل

    سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

  14. 1 vote

    NANA

    خب دوست عزیز اینکه میگن شروع یک زندگی پایدار باید با داشتن پشتوانه و استقلال مالی باشه برای همچین روزیه ..به هرحال شما با این شرایط کنار اومدی و قبولش کردی … پس باید تا تموم شدن درسش صبر کنی … بهتره فعلا” به جواب دادن به کسایکه حرفایی میزنن رو نیاری و خیلی بی خیال و ریاکس باشی … برای شورع کار هم میتونید یک مغازه راه بندازید که هم ایشون مشغول باشه هم شما در کنارش باشید و بتونید مشغول باشید … مطمئن باش ایشون هم در این حالت فرصت کمتری برای بازی با لب تاب داره و سرش به کار و پول دراوردن گرم میشه

    توسط مدیریت سایت - محمدی · 3476 روز 23 ساعت 57 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  15. 0 votes

    سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید

    توسط zakoola.com · 1527 روز 19 ساعت 1 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

پاسخ شما

چطوری رو اعصابم مسلط باشم ؟ | مشاوره جنسی رایگان

یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.