پرسشتان را مطرح کنید

خانه » ازدواج » سلام من دختري هستم كه دو ساله عقديم شوهرم پسر داييم هست اول همه با ازدواج ما مخالف بودن چون من سنم از شوهرم 3 سال بزرگتر است و همچنين من فوق ليسانس دارم و ايشان ديپلم تازه دانشجو شده.خيلي منو دوست داره يك سال پاي پدر مادرش زاري زده تا اومدن خواستگاري منم دوستش دارم بعد كه عقد كرديم همه راضي شدناوايل خيلي خوش بوديم تو هيچ زمينه اي مشكل نداشتيم حتي تو رابطه جنسي هيچي براي هم كم نگذاشتيم تا اين كه بعد از 6 ماه كاملا اتفاقي متوجه شدم بهم خيانت كرده با زن متاهلي كه همسايشون بوده رابطه جنسي داشته وقتي من فهميدم بهم قول داد ديكه اشتباه نمي كنه اظهار پشيموني كرد منم بخشيدمش اما خيلي حالم بد بود چون دليل كارش رو نفهميدم من هيچي براش كم نگذاشته بودمبعد از اون فكر ميكنه من بهش مشكوكم و ناراحته يك سال از اون موضوع گذشت و چند بار تئ جيباش بسته هاي مشكوكي ديدم اول انكار ميكرد تا اينكه الان اعتراف كرده كه چند ساله معتاد به ناس شده و بهش عادت كرده چند بار ميخواسته بذاره كنار نتونسته اما كمش كردهحالا قول داده ديگه سمتش نميره.من داغون شدم كمرم شكست حالم خيلي بده نمي دونم چي كار كنم؟چطور باهاش برخورد كنم؟مي تونم به حرفش اعتماد كنم؟ چون عاشقشم و نمي خوام زندگيم از هم بپاشه از طرفي نميتونم با يك خيانت كار و معتاد زندگي كنم به خانواده هم نميتونم بگم چون خودم قبولش كردم.تو رو خدا كمكم كنيدخودش از اين ميترسه كه اگه ببخشمش هم بازم بهش تا آخر عمر مشكوكم چطور ميتونم بهش بفهمونم كه اگه بذاره كنار بهش اعتماد دارم؟؟؟؟؟ممنون
1 امتیاز
Vote Con!

سلام من دختري هستم كه دو ساله عقديم شوهرم پسر داييم هست اول همه با ازدواج ما مخالف بودن چون من سنم از شوهرم 3 سال بزرگتر است و همچنين من فوق ليسانس دارم و ايشان ديپلم تازه دانشجو شده.خيلي منو دوست داره يك سال پاي پدر مادرش زاري زده تا اومدن خواستگاري منم دوستش دارم بعد كه عقد كرديم همه راضي شدناوايل خيلي خوش بوديم تو هيچ زمينه اي مشكل نداشتيم حتي تو رابطه جنسي هيچي براي هم كم نگذاشتيم تا اين كه بعد از 6 ماه كاملا اتفاقي متوجه شدم بهم خيانت كرده با زن متاهلي كه همسايشون بوده رابطه جنسي داشته وقتي من فهميدم بهم قول داد ديكه اشتباه نمي كنه اظهار پشيموني كرد منم بخشيدمش اما خيلي حالم بد بود چون دليل كارش رو نفهميدم من هيچي براش كم نگذاشته بودمبعد از اون فكر ميكنه من بهش مشكوكم و ناراحته يك سال از اون موضوع گذشت و چند بار تئ جيباش بسته هاي مشكوكي ديدم اول انكار ميكرد تا اينكه الان اعتراف كرده كه چند ساله معتاد به ناس شده و بهش عادت كرده چند بار ميخواسته بذاره كنار نتونسته اما كمش كردهحالا قول داده ديگه سمتش نميره.من داغون شدم كمرم شكست حالم خيلي بده نمي دونم چي كار كنم؟چطور باهاش برخورد كنم؟مي تونم به حرفش اعتماد كنم؟ چون عاشقشم و نمي خوام زندگيم از هم بپاشه از طرفي نميتونم با يك خيانت كار و معتاد زندگي كنم به خانواده هم نميتونم بگم چون خودم قبولش كردم.تو رو خدا كمكم كنيدخودش از اين ميترسه كه اگه ببخشمش هم بازم بهش تا آخر عمر مشكوكم چطور ميتونم بهش بفهمونم كه اگه بذاره كنار بهش اعتماد دارم؟؟؟؟؟ممنون

ازدواج،مشکل زناشویی

سلام من دختري هستم كه دو ساله عقديم شوهرم پسر داييم هست اول همه با ازدواج ما مخالف بودن چون من سنم از شوهرم 3 سال بزرگتر است و همچنين من فوق ليسانس دارم و ايشان ديپلم تازه دانشجو شده.خيلي منو دوست داره يك سال پاي پدر مادرش زاري زده تا اومدن خواستگاري منم دوستش دارم بعد كه عقد كرديم همه راضي شدناوايل خيلي خوش بوديم تو هيچ زمينه اي مشكل نداشتيم حتي تو رابطه جنسي هيچي براي هم كم نگذاشتيم تا اين كه بعد از 6 ماه كاملا اتفاقي متوجه شدم بهم خيانت كرده با زن متاهلي كه همسايشون بوده رابطه جنسي داشته وقتي من فهميدم بهم قول داد ديكه اشتباه نمي كنه اظهار پشيموني كرد منم بخشيدمش اما خيلي حالم بد بود چون دليل كارش رو نفهميدم من هيچي براش كم نگذاشته بودمبعد از اون فكر ميكنه من بهش مشكوكم و ناراحته يك سال از اون موضوع گذشت و چند بار تئ جيباش بسته هاي مشكوكي ديدم اول انكار ميكرد تا اينكه الان اعتراف كرده كه چند ساله معتاد به ناس شده و بهش عادت كرده چند بار ميخواسته بذاره كنار نتونسته اما كمش كردهحالا قول داده ديگه سمتش نميره.من داغون شدم كمرم شكست حالم خيلي بده نمي دونم چي كار كنم؟چطور باهاش برخورد كنم؟مي تونم به حرفش اعتماد كنم؟ چون عاشقشم و نمي خوام زندگيم از هم بپاشه از طرفي نميتونم با يك خيانت كار و معتاد زندگي كنم به خانواده هم نميتونم بگم چون خودم قبولش كردم.تو رو خدا كمكم كنيدخودش از اين ميترسه كه اگه ببخشمش هم بازم بهش تا آخر عمر مشكوكم چطور ميتونم بهش بفهمونم كه اگه بذاره كنار بهش اعتماد دارم؟؟؟؟؟ممنون

توسط z_barzgar درازدواج · پاسخ 3630 روز 21 ساعت 32 دقیقه قبل

سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

 

پاسخ (2)

  1. 1 vote

    به نام خدا
    دوست عزیز سلام ‌،مشابهت در ازدواج سبب دوام و پایداری و لذت بخش شدن زندگی می شود . گاهی ممکن است به دلایلی اشتباه کنیم ولی جلوی اشتباه را هر چه سریعتر بگیریم بهتر است . تفاوت تحصیلی و تفاوت سنی و اعتیاد ایشان و خیانت و… مسائل مهمی است که نمی توان به راحتی آن را نادیده گرفت . موفق باشید.

    توسط خانم م - طالبی · 3629 روز 19 ساعت 6 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  2. 1 vote


    Z_BARZGAR ,

    خب دوست عزیز بهتره حالا که زندگی خوبی دارید با حمایت و کنترلش از این حالت بیرونش بیاری … آرامش و شادی این نیست که همیشه برای ما اتفاقات خوب بیفته …وقتی بتونی برای اتفاقاتی که در زندگیت رخ میده و از دید ما سخت و ناراحت کننده ام هست ، راه حلی پیدا کنی …این خودش آرامش و شادیه که همه مردم به نوعی دنبالش هستن …
    پس باهاش خیلی رک و صریح حرف بزن و باهاش اتمام حجت کن و نذار فکر کنه تو راهی برای برگشت نداری …
    و ازش بخواه تا گذشته رو جبران کنه و دوباره باعث بشه که بتونی بهش اعتماد کنی …

    درضمن برای مشاوره ، به سایت تخصصی مشاوره مراجعه فرمایید .
    http://www.moshaver.co

    توسط مدیریت سایت - محمدی · 3518 روز 1 ساعت 43 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

پاسخ شما

سلام من دختري هستم كه دو ساله عقديم شوهرم پسر داييم هست اول همه با ازدواج ما مخالف بودن چون من سنم از شوهرم 3 سال بزرگتر است و همچنين من فوق ليسانس دارم و ايشان ديپلم تازه دانشجو شده.خيلي منو دوست داره يك سال پاي پدر مادرش زاري زده تا اومدن خواستگاري منم دوستش دارم بعد كه عقد كرديم همه راضي شدناوايل خيلي خوش بوديم تو هيچ زمينه اي مشكل نداشتيم حتي تو رابطه جنسي هيچي براي هم كم نگذاشتيم تا اين كه بعد از 6 ماه كاملا اتفاقي متوجه شدم بهم خيانت كرده با زن متاهلي كه همسايشون بوده رابطه جنسي داشته وقتي من فهميدم بهم قول داد ديكه اشتباه نمي كنه اظهار پشيموني كرد منم بخشيدمش اما خيلي حالم بد بود چون دليل كارش رو نفهميدم من هيچي براش كم نگذاشته بودمبعد از اون فكر ميكنه من بهش مشكوكم و ناراحته يك سال از اون موضوع گذشت و چند بار تئ جيباش بسته هاي مشكوكي ديدم اول انكار ميكرد تا اينكه الان اعتراف كرده كه چند ساله معتاد به ناس شده و بهش عادت كرده چند بار ميخواسته بذاره كنار نتونسته اما كمش كردهحالا قول داده ديگه سمتش نميره.من داغون شدم كمرم شكست حالم خيلي بده نمي دونم چي كار كنم؟چطور باهاش برخورد كنم؟مي تونم به حرفش اعتماد كنم؟ چون عاشقشم و نمي خوام زندگيم از هم بپاشه از طرفي نميتونم با يك خيانت كار و معتاد زندگي كنم به خانواده هم نميتونم بگم چون خودم قبولش كردم.تو رو خدا كمكم كنيدخودش از اين ميترسه كه اگه ببخشمش هم بازم بهش تا آخر عمر مشكوكم چطور ميتونم بهش بفهمونم كه اگه بذاره كنار بهش اعتماد دارم؟؟؟؟؟ممنون | مشاوره جنسی رایگان

یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.