آیا رابطه ام را دوباره شرو کنم؟
دو سالی میشه با ی دختر خانومی در رابطه هستم. ولی دو بار بصورت کلی از هم جدا شدیم و برگشتیم بهم. الان بار دومه. داریم سعی میکنیم که بر گردیم.حتی من مد نظرم هست ک اینبار ازش خواستگاری کنم ولی چون این فکرو دارم یکم میترسم.خیلی دوسش دارم جوری ک تو وقت جدایی همش جلوی چشمم هست و هیچی بی اون بهم خوش نمیگذره ولی از وقتی دوباره باهاش در رابطه با برگشتن صحبت میکنم همش می ترسم.اخلاق تندی داره…البته شخصیت واقع گرایی هم داره. خیلی کم دروغ میگه در عوض خیلی کم حرف میزنه و برون گرا نیست و این باعث میشه من فک کنم چیزایی داره که نمیخاد من بدونم.دختر راحتیه..زود رنجه و منو تویی زیاد داره.یعنی اگر کار اشتباهی بکنه دنبال یه مورد مشابه از من میگرده که بگه و از زیر کار اشتباهش در بره..کلا مسئولیت پذیر نیس همش توو خونه س. عاشق تفریحه.در واقع فقط واسه تفریح از خونه خارج میشه. بخاطر ی دروغی ک بهش گفتم بی اعتماده.در واقع همش از این میترسه دوباره ازم دروغ بشنوه واسه همین بهم بی اعتماده و شک های زیادیه میکنه بهم در حالی ک واقعا من کاری نکردم . در واقع یکیو فقط توو فیس بوک اد کردم ،بعد چون میترسیدم بخاطر حساسیتی ک روم داره ناراحت بشه پاکش کردم و بهش گفتم اد نکردم.در حالی که اون دیده بود و فقط میخاست از زبون خودم بشنوه ولی بعد ی سال آخر قبول کردم ولی اون قبول نمیکرد بخاطر ترس از دست دادنش این کارو کردم.از اون به بعد به همه چیزم شک میکرد.حتی یه مهمونی یا عروسی راحت نمیرفتم.وقتایی که کنارش بودم عشقو میدیدم توو چشاش ولی به مجرد اینکه تنها میشد فکرو خیال میمود سراغش و در گیر میشدیم.تمام حرفای منو به منظور برمیداره هنوزم.چون فک میکنه با منظور باهاش حرف میزنم اونم از سر لجبازی نیش میزنه و این باعث درگیری میشه.هرچیم توضیح میدم ک بی منظور حرف زدم قبول نمیکنه.خیلی دوسم داشت ولی این سو تفاهما کمش کرد ولی هنوزم دوسم داره.کلا می ترسم ک اگه دوباره باهاش شروع کنم و کارمون به ازدواج بکشه،نتونه خاطره های بدو فراموش کنه و این سوء تفاهما رو با زبون تند و لجبازیش ادامه بدهو ک خب نتیجه کارم مشخصه.
توسط amirbarza درازدواج · پاسخ 3643 روز 1 ساعت 42 دقیقه قبل
سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 2
پاسخ (6)
یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.
سلام دوست عزیز *********
خوشبختانه چیزهای شکسته شده قابل ترمیم هستند. البته گاهیاوقات. وقتی رابطهای خاتمه مییابد، باید اول از خودتان سوال کنید آیا این رابطه ارزش نجات دادن را دارد؟ آیا واقعا میخواهید آن رابطه را ادامه دهید؟ آیا طرفتان همان کسی است که بخواهید با او بمانید؟ اگر اینطور نیست، پیشنهاد میکنیم برای ترمیم رابطهتان با او، وقت نگذارید.
از طرف دیگر، اگر برای دوستی و رابطه با آن فرد ارزش قائل هستید و آن رابطه برایتان اهمیت دارد، پس باید به هر طریق ممکن تلاش لازم برای ترمیم آن رابطه را صرف کنید.لین کاری که باید بکنید این است که با آن فرد تماس بگیرید و بگویید که برای دوستی با او ارزش قائل هستید و دوست دارید که در این رابطه با او حرف بزنید. برای او توضیح دهید که میخواهید سوءتفاهمات را از بین ببرید، حال تقصیر هر کدام از شما بوده باشد. وقت مشخص کردن مقصر نیست، وقت آن است که درکتان را بالا ببرید و به هر راهی که شده برای برقراری یک گفتگو و ارتباط عمیقتر زمان بگذارید.
اول اجازه دهید طرفمقابلتان نظراتش را مطرح کند. کاری کنید که بفهمد نظراتش برای شما اهمیت دارد. این را خیلی واضح با گفتن، “واقعاً دوست دارم دوباره نظرت را در مورد این موضوع بدانم و قول میدهم که حرفت را قطع نکنم چون فکر کنم دفعه قبل وقت کافی برای اینکه همه حرفت را بزنی در اختیارت قرار ندادم” نشان دهید. با این روش، باعث میشوید طرف مقابلتان بفهمد که حرفهایش برای شما مهم است. وقتی حرفهای او تمام شد، نوبت شماست که پاسخ دهید.
اولین پاسخ شما باید این باشد که حرفهایش را کاملاً فهمیدهاید و به هیچوجه بعد از آن نباید از کلمه “اما” استفاده کنید. زیرا آوردن این واژه، بخش اول جلمهتان را منفی خواهد کرد. استفاده از کلمه “اما” نشان میدهد که واقعاً به حرفهای او گوش نمیکردهاید و فقط منتظر بودهاید که نوبت حرف زدن خودتان شود. میتوانید جمله اولتان را با چنین جملهای دنبال کنید: “چیزی که درمورد حرفهایت خیلی جالب است یا مهم است یا …” یا “حرفهایت کاملاً درست هستند و دوست دارم اضافه کنم که…”
از به کار بردن کلمات یا جملات منفیکننده مثل “چطور میتوانستی چنین کاری کنی؟” خودداری کنید.
یک روش خوب دیگر این است که سوال بپرسید: “نظرت درمورد اینکه فردا همدیگر را ملاقات کنیم و درمورد آینده رابطهمان حرف بزنیم، چیست؟”، “آیا میتوانی جزئیات بیشتری درمورد این موضوع مطرح کنی؟” و … سوالاتی که به باز کردن و روشن کردن هر چه بیشتر این سوءتفاهم کمک کند.
سعی کنید حرفهایتان را به طور کامل در این گفتگو مطرح کنید. گاهی اوقات وقتی هر دو طرف فرصت بیان همه حرفهایشان را به دست میآورند، خودبهخود مشکلات و سوءتفاهمات رابطه از بین رفته و رابطه ترمیم میشود. حداقل میتواند شروع خوبی برای ترمیم رابطه باشد.
وقتی همه اطلاعات لازم را در دسترس داشته باشید، راحتتر میتوانید یک راهحل برای داشتن رابطهای بهتر در آینده پیدا کنید.///////////////// سوالی داشتین در خدمتتون خواهم بود ////////////////
توسط آقای ص - غفاری · 3642 روز 5 ساعت 27 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
بیشتر میخام بدونم کسی رو که رفتارش ی زمانی به هر دلیل انقد تند بوده و در مقابل هر چیز کوچیکی اکشن میداده، چطور میشه کنترل کرد و حساسیتشو کم کرد که بتونه بعضی وقتا گذشت کنه
توسط amirbarza · 3641 روز 9 ساعت 44 دقیقه قبل
سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 2
amirbarza,
دوست عزیز اینطور که شما میگید عشق شما نسبت به ایشون بیشتره و این در آینده مشکلساز خواهد بود چون در این مورد باید هم پای هم باشید .. مورد بعدی در مورد شکاک بودن ایشونه که میتونه زندگی رو در آینده بهتون سخت کنه .. واینکه فردی درون گراست و اگه شما فردی اینگونه نباشید مسلما” در آینده زنگیتون به مشکل برخورد خواهد کرد … پس بهتره در این مورد نظر کارشناس مشاور رو هم بدونید …ولی در مورد شوال دوم باید بگم که خانوما در اغلب موارد بعد از ازدواج تغییر میکنن ولی ممکنه بعد ازدواج حساسیتش زیاد بشه و تغییری احساس نکنید و حتی شدیدترم بشه پس بهتره در این مورد هم با مشاور صحبت کنید تا درمان و راه حلی برای این مورد پیشنهاد بدن
مشاوره تلفنی با شماره :
021 – 22354282
http://www.moshaver.co
توسط مدیریت سایت - محمدی · 3510 روز 8 ساعت 20 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
سلام نمی دونستم چه جوری این سوال و مطرح کنم فقط طی راهنمایی سایت نزدیک ترین چیزو به مشکل خودم پیدا کردم ————-دختری ۲۳ ساله هستم تازه کارشناسی تموم کردم و مشغول خوندن برای کنکور ارشد هستم رشته گرافیک
من دختریم که توی خانواده تقریبا سنتی بزرگ شدم و برای ازدواج دوست دارم پدرم طرف مقابلم و ببینه و تایید کنه
۸ ماه پیش توی دانشگاه با پسری اشنا شدم که ۴ سال از من بزرگتر بود و رشته طراحی صنعتی می خوند از ترم اول یونی همه اش درگیرش بودم که کیه و چه کار می کنه بچه ابادان بود و کل دانشگاه عاشقش بودن رفته رفته بهش علاقه پیدا کردم دورادور که تابستون پارسال باهم از طریق چت اشنا شدیم و همدیگرو دیدیم بیشتر حرفامون سر کار و مشتری و هنر بود تا اینکه کم کم بحث علاقه پیش اومد
تا اینکه ۲۵ بهمن پیشنهاد دوستی داد تا بیشتر اشنا بشیم من مادرم و در جریان گذاشتم مادر و برادرای اونم من و دیدن از همه لحاظ با هم اوکی بودیم از اینکه باهم کار کنیم با هم مشورت بگیریم باهم سر مسایل ذوق کنیم توی پایان نامه به هم کمک کردیم رابطه ی صمیمی و عاشقونه خوبی داشتیم و تنها مشکل آینده بود . من از اول دوستی از وقتی که چشما م و صبح باز می کردم نگران رفتنش یا جواب منفی بابام بودم با مامانم صحبت کردم و بهش گفتم دوستش دارم مامانم هم با بابام حرف زد خانواده ام دورادور از رابطه ام خبر داشتن توی این نگرانی ها بهم جمله ای گفت: ( اون قدر دوستت دارم و اون قدر برام ارزش داری تا برات ریسک کنم ) – به همین جمله بهش اعتماد کردم و باورش داشتم -قرارمون این بود که ۲ سال صبر کنیم تا اون کارشو اوکی کنه توی المپیاد مقام اورد و الان توی دانشگاه علم و صنعت درس می خونه . اوایل مهر بود که مامان اومد گفت بهش بگو هر وقت اوکی بود بابات می خواد باهاش گپه دوستانه بزنه – (بابا گفته بود برای من نه پول نه ماشین نه خونه مهم نیست می خوام بدونم مرد زندگی هست یا نه )باید بگم ما سر موضوع آینده باهم خیلی درگیر بودیم و خیلی دعوا کردیم – وقتی این و بهش گفتم عصبانی شد و گفت نمی تونم برای زندگیم خودم تصمیم بگیرم و حتما باید بابام تصمیم بگیره و من براش دیگه حکم یه دوست معمولی و دارم سعی کردم دوباره ببینمش براش مثال زدم که اگر یه دختر داشت و پسری با دخترش قصد ازدواج داشت نمی رفت پسره رو بینه تا بفهمه به درد زندگی با دخترش می خوره یا نه ؟ گفت چرا می رفتم . قرار شد با مامانش مشورت کنه نمی دونم کرد یا نه اما من که طاقت جدایی نداشتم بهش زنگ زدم و اونم گفت دیگه نمی خواد ادامه بده ۱۰ بار ازش پرسیدم که دوستم داره گفت نه .
بازم سعی کردم درست کنم رابطه مون و اما خیلی سرد بود می تونم بگم بارها خودمو کوچیک کردم و بهش گفتم دوستش دارم روز تولدش باهام بد حرف زد منم عصبی شدم و بهش گفتم مثل بقیه ادم های سواستفاده کردی ازم و یه دروغگو ترسویی اما ۴ روز بعدش دوباره اس دادم و ازش عذر خواهی کردم دوستش دارم می تونم بگم تنها کسی که باهاش احساس آرامش دارم و می دونم در کنارش به خواسته هام میرسم برای همین امروز اس دادم که اگر دوباره شروع کنیم چی میشه می تونه ؟
توی این مدت که نبوده داقون بودم معده دردم شروع شده -شب ها توی خواب فکم و بهم فشار می دم و همیشه نگرانم از تنهایی و رفتنش از روز اول می ترسیدم حالا سرم اومده می دونم احتمال برگشتش کمه من برای برگشتنش اینجا پیام نزاشتم چون می دونم خدا هرچی صلاح جلو پام میزاره میدونم من اشتباه کردم از اول واضح نگفتم پدرم باید تاییدش کنه و ترس همیشگی دنبالم بود می خوام کمکم کنید که چه جوری اروم بشم فکر نکنم نترسم واضطراب از خودم دور کنم .
کمکم کنید خیلی داقونم ایا روی برگشتش حساب کنم ؟؟؟؟
چه جوری اضطراب و ترس و از خودم دور کنم
توسط elnaz1991sedaghat · 3405 روز 22 ساعت 18 دقیقه قبل
سوال: 0 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1
elnaz1991sedaghat,
خب شما میتونید تا آخر دنیا منتظرش باشید … ولی خب واقعا” آیا ارزشش رو داره ؟ …دوست خوبم چیزی که در ازدواج خیلی مهمه رسیدن به آرامشه و هر اتفاقی در زندگی امروز شما خبر از روزهای آینده به شما میده … مسلما” ایشون دلش با شما نبوده پس هیچ وقت هم به شما علاقه مند نبوده که برای رسیدن به شما گامی برداره و تلاشی کنه … به هرحال هر کسی در زندگی خواسته ای داره و ایشون هم همینطور هستند… بهتره هیچ وقت عشق رو گدایی نکنی چون چیزی که بدست میاری دیگه اسمش عشق نیست … به هرحال تا مدتی به خاطر وابستگی به ایشون روزگار سخت خواهد گذشت ولی بعد از مدتی خودتون متوجه خواهید شد که عواطفتون رو ایا درست خرج کردید یا در انتخابتون پیشگویی و عجله کردید ؟
*** هر وقت ناراحت شدید .. تمام احساسات و ناراحتی خودتون رو روی کاغذ بنویسید و چندبار بخونید و بعد پاره کنید و دور بریزید //// رابطه معنوی خودتون رو زیادتر کنید /// پیاده روی کنید //// تمام نشونه هایکه شما رو به یاد گذشته میندازه رو از بین ببرید ///در صورت امکان حتما” حضورا” با مشاوری متعهد مشورت کنید تا با رفتار درمانی شمارو درمان و راهنمایی کنه
توسط مدیریت سایت - محمدی · 3405 روز 18 ساعت 20 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
ممنون دارم سعی خودم و می کنم ممنون برای راهنمایی
توسط elnaz1991sedaghat · 3405 روز 1 ساعت 59 دقیقه قبل
سوال: 0 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1