


کمک میخوام
اره خدا هست یارها تو زجه های شبانه ام صداش زدم من کسیرو جز خوئم مقصر نیمدونم خیلی مغرور بودم به هیچ پسری پا نمبدادم اما اونو که دیدم مهرش به دلم نشست اما اونم از اول گفت که سکس میخواد ولی من حتی تو 2 هفته وابستش بودمو امتحانای ترم آخرم نمیخواستم معدلم پایین بیادو ازش خواهش میکردم باهام باشه تا فارغالتحصیل شم اونم با لاخره قبول کرد انگار میخواستم اونو عوض کنم خودم عوض شدم .چندبار نامردی کرد بازم بخشیدمش .اون و خانوادش قدرت دارن .همیشه میگفت هیچیرو نمیتونی ثابت کنی.چون من ایقدر مثبت هستم که کسی باور نمیکنت.بعد 1سال جنگیدن به رباطه باهش راضی شدم اونم واقعا دوسش داشتم..من به حرف هیچکس گوش نکردم که گفتن اون بده اونم به حرف هیچکس گوش نکردو به دوستی با من ادامه داد اما نیت من کجا و اون کجا من عاشقش بودم هرکاری که میخواست میکردم .ما محرم شدیم اما بعدها گفتن دختر که صیغه نمیشه.انون میگفت من خودم درس طلبگی خوندم راست یا دروغشو نمیدونم اما میگفت درسته .و میگفت زنمی فقط چشم بشنوم..خانم مشاور چرا ما زنا بدبختیم ؟ اشتباه ما غیر قابل جبران وبرای اونا انتخاب زیاد.من به پاهش افتادم فرداش گفت استخاره کردم به قرآن؛ قرآن گفته من درگذشته اشتباهاتی داشتم هرچی قسم خوردم که من با کسی نبودم گفت قرآن میگه یعنی تو داشتی..بمن دینی که یکم داشتمم گم کردم .مثل یه فریاد خاموشم.جدا دوست دارم بمیرم.نمیخوام زندگی کنم.خدادرخیلی دوست دارم.ازشم زیاد کمک خواستم تا همینجاشم که حامله نشدم خودش هوامو داشته .اون به من میگفت چوبشو نمیخوره چون اصرار از من بوده برا باهاش بودن .البته تو این 1سال آخر بارها میگفت عاشقمه .میگفت من همونی هستم که سالها میخواسته اما چندروز بعد میگفت نمیشه باهم ازدواج کنیم چون من ازش 1 سال بزرگترم خانوادش طردش میکنن.خانوادش براشش زحمت زیادی کشیدن و نامردی هست بهشون پشت کنه میگفت/ آه مادر پدر بدتر از آه من هست.گفت باید با یکی از کنه که قدرت داشته باشن.3سال شکشتم.اما موندم عاشقانه چی بدست آوردم ؟ هیچی.بعدشم بعد تولدی کهه برالش گرفتم .منو پیچوند.انگا رتو درسای نامردی شاگرد اول بود.یه ذره عذاب وجدان نشد من باورم شده بوده زنشم و مطیعش بودم.اصلا حالم خوب نیست.همه منتظرن من ازدواج کنم..دکتر به من گفت پرده سالم و ارتجاعی هست.اما باز شده.حالا من باید چیکار کنم.؟من واقعا میخوام ازدواج کنم تا این نامرد فراموشم شه ..به نظرتون اگر به یه مرد بگی رابطه داشتی چه جور نگاهمون میکنن؟تو ایران فقط مردا هستن که میتونن اشتباه کنننو و همه تازه بگن مرده دیگه .پس ما چی؟
توسط mahdiyeh درازدواج · پاسخ 3460 روز 17 ساعت 59 دقیقه قبل
سوال: 9 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 10
سلام. اینقدر اعصاب خودتو خورد نکن. ما زنها بدبخت نیستیم. فقط باید حواسمون رو بیشتر جمع کنیم. ما مثل یه سیب روی درخت هستیم و نباید به هر کسی اجازه بدیم بیاد و ما رو از روی درخت بچینه. نباید اجازه بدیم هر کسی بیاد و ما رو زخمی کنه و گاز بزنه. خداوند به ما احساس و عواطف داده. عقل هم داده. باز هم جای شکرش باقی که محرمش بودی و به دام گناه زنا نیفتادی. گناهی که خیلی ها انجامش میدن. دخترم پس به خاطر چیه که گفتن تو ازدواج دختر، اذن پدر شرطه. به خاطر اینه که دختر پر از احساس و عاطفه است. لازمه که یکی باشه کمکش کنه تا بتونه درست انتخاب کنه و تصمیم بگیره. اینو مطمئن باش. اونهایی که این طوری سوء استفاده می کنن جوابشو میبینن.
نمی دونم. شاید اگر صادقانه به خواستگارت بگی قبول کنه. ولی متاسفانه این موضوع برای مردها اهمیت داره. همه اشتباه می کنن مهم اینه که خدا راه جبران رو باز گذاشته. به خدا توکل کن. خود خدا راه جبران رو برات باز میکنه. اینقدر نشین و به این مسئله فکر کن. باید بتونی باهاش کنار بیای و فراموشش کنی. الان تنها ترین کاری که میتونی بکنی اینه که زندگیتو از سر بگیری. درس بخونی، سرکار بری. تا از این اوضاع فاصله بگیری. انشاالله یه فرد مناسبی هم پیدا میشه که قدر تو رو میدونه و باهات ازدواج میکنه.
توسط خانم زهرا عباسی · 3460 روز 9 ساعت 39 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست