پرسشتان را مطرح کنید

خانه » ازدواج » ماندن بهتر از یا رفتن؟
1 امتیاز
Vote Con!

ماندن بهتر از یا رفتن؟

tag1tag2

با سلام و خسته نباشید
دختری هستم 22 ساله که اخیرا با پسری 32 ساله آشنا شدم که البته در شهر دیگری است.از همان اوایل رابطه به من ابراز علاقه کرد و رفته رفته در مورد ازدواج صحبت کرد!وقتی برای اولین بار به شهر من آمد و اورا دیدم آدم بدی به نطر نمیرسید ولی وقتی بیشتر با او بودم متوجه شدم او شیشه مصرف میکنه..به من گفت تفریحی این کارو میکنه و معتاد نیست!خیلی وقت نبود که این موضوع را فهمیده بوم که به من گفت من قبلا ازدواج کرده بودم و از هم جدا شدیم!و اون طوری که تعریف میکرد واقعا باهم سازگاری نداشتن و باید جدا میشدن.و میگفت بخاطر مشکل ازدواجش و فوت مادرش رو آورده به مواد مخدر!وقتی که داشت به شهر خودشون برمیگشت من خیلی عصبانی بودم بخاطر اعتیادش.گفتم همه چیزو تموم میکنم.ولی نتونستم.واقعا نتونستم.وقتی یادم میومد بهم گفت توروخدا بهم کمک کن که دیگه این کارو نکنم و حالم خوب بشه…
من واقعا با اینکه قبلا ازدواج کرده مشکلی ندارم ولی مشکل اصلی من اعتیادشه!همش بهم میگه من معتاد نیستم و دیگه مصرف نمیکنم ومن نمیدونم چجوری باید باور کنم حرفشو!چجوری ازش بخام که یه کاری کنه من مطمئن بشم که سراغ مواد دیگه نمیره.یه آدمیه که ادعای زرنگ بودن میکنه و خیلی پرخاشگره.بعضی از رفتاراش منو واقعا ناراحت و نگران میکنه..مثلا اینکه عکس همسر قبلیشو بهم نشون داد اونم عکس عروسیشون!حتی یک بار داشتم باهاش تلفنی حرف میزدم فیلم عروسیشونو گذاشته بود و داشت برام توضیح میداد که دارن چیکار میکنن!من واقعا ازش دلگیر شدم و ازش خاستم که تموم کنه رابطه رو و ما به درد هم نمیخوریم ولی اون با اصرار و ابراز علاقه شدید منو برگردوند…من فکر میکنم این آدم واقعا بیماره و باید بهش کمک کنم.مطمئنم که حالش خوب میشه.دلم میخاد بمونم و تحمل کنم.چون واقعا دوسش دارم و درکش میکنم و مطمئنم خیلی منو دوست داره.!اون مشکلات زیادی داشته و طبیعیه عصبی و پرخاشگر بشه!
من دلم میخاد بهم کمک کنید که چجوری میتونم بهش کمک کنم؟!چجوری باهاش حرف بزنم که ناراحت نشه!دلم میخاد به زندگی قبلیش برگرده.با این راه دور ما من واقعا نمیدونم چجوری از پس مشکل به این بزرگی بر بیام…مخصوصا اینکه اعتیاد داره و میگه من معتاد نیستم و تفریحی میکشم…و اینکه از من توقع ازدواج داره!
ممنون میشم اگه راهنمایی کنید

توسط barrran درازدواج · پاسخ 3432 روز 16 ساعت 23 دقیقه قبل

سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

 

پاسخ (4)

  1. 0 votes

    سلام. خوبید؟ از اینکه این سایت رو برای مشاوره انتخاب کردید، ممنونیم. جدا بابت تاخیر طولانی که در پاسخگویی به سوالات پیش آمده عذرخواهی می کنیم. اما بریم سر اصل مطلب. خیلی خیلی دلم میخواد مفصل باهات حرف بزنم. ولی متاسفانه چون تعداد سوالات خیلی زیاده مجبورم سریع برم سر اصل مطلب و خلاصه اش کنم.
    واقعا چرا فکر می کنی می تونی درستش کنی؟ اصلا مگه آدم ازدواج می کنه که کسی رو درستش کنه؟ من چی کار کنم از دست شما خانم ها که اینقدر احساسی و از روی عاطفه تصمیم نگیرید؟ من چی کار کنم از دست شما خانم ها که فکر نکنید شما قراره فرشته نجات و حلال همه ی مشکلات شوهرتون باشید و ازدواج نکنید با مردی که بخواید آدمش کنید. فکر می کنید طرف مقابلتون هم همین طور فکر می کنه؟ نه خیر خانم گلم. علت اصلی که یه مرد میره زن میگیره فقط و فقط برای تشکیل خانواده و در درجه اول برطرف کردن نیازهای جنسی است و لاغیر. پس این همه ابراز علاقه و عشق و عاشقی هم به خاطر همین مسئله است. اما حرف من اینجای قضیه نیست. حرف من اینجاست که عقل و منطق کجای تصمیم سرکار خانم قرار داره؟ اصلا خانواده ات خبر دارن؟ پدر و مادرت موافقن. یا نه نمی دونن. و میخوای مثل هزاران و هزار دختر و پسر این شهر که یه رابطه دوستی رو بالای سه چهار ساله کشش دادن و خانوده ها هم مخالفن و نمی دونم تا کجا میخوان با هم بمونن. اگه احساس و عاطفه ات رو بذاری کنار. خودت هم میدونی که نقش عقل و منطق در این تصمیم سرکار خانم صفره. از خودت و تحصیلاتت و موقعیت خانوادگیت چیزی نگفتی. ولی با توجه به سنت و اختلاف سنی که با هم دارید باید بگم که رسما مخ خانم رو زده. و داری احساسی برخورد می کنی. ببین مگه شما روانشناسی خوندی؟ و یا مشاور هستی که بخوای ایشون رو درمانش کنی. اصلا اگر هم روانشناس و یا مشاور هم باشی هیچ مشاور و روانشناسی نمیتونه برای شوهر خودش خیلی مفید باشه. (البته با توجه به این مشکلاتی که میگی). دختر گل بهتره یه کم عاقلانه برخورد کنی. و این رابطه رو تمومش کنی. هیچ وقت نمیتونی به یه معتاد کمک کنی. هیچ وقت. تا اینکه خودش بخواد. آمار معتادینی که ترک کردن میتونم بگم صددرصدشون اراده خودشون بوده. جالب اینجاست که زنهای این معتادین نقش خیلی کمرنگی در این قضیه داشتن. حالا چرا؟ تصور کن خدایی نکرده تو در اتاقی که خودت نتونی از اون اتاق بیرون بری و مثلا اتاق در حال آتیش گرفتنه و تو هم به آتیش چسبیدی. معمولا اون کسی که خودش وسط آتیش قرار داره خودشم طعمه حریق میشه و فقط میتونه کمک بطلبه و شاید هم نتونه برای خودش هم کاری بکنه. شما زن اون آقا هستی. یعنی چسبیدی به حریق. نه تنها نمی تونی برای خودت کاری انجام بدی بلکه به اون هم نمیتونی کمکی بکنی. چرا؟ چون اولا 10 سال با هم اختلاف سن دارید. دوما احساسی داری برخورد می کنی. سوما زنش هستی. پس لطفا بی خیال این عشق و عاشقی بشو و برو دنبال زندگیت. این آقا بیماره و باید بره پیش روانشناس و یا مشاور. اگر هم نیاز جنسی داره زن مطلقه و بیوه وجود دارند تا مشکلش حل بشه. موفق باشی عزیزم.

    توسط خانم زهرا عباسی · 3420 روز 1 ساعت 46 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  2. 1 vote

    BARRRAN

    راستش از کسی که شیشه مصرف میکنه و در خاطرات گذشته قفل شده نباید انتظار یک عاشق شیدا رو داشته باشی و گرنه زندگی خودت رو باختی .. در ضمن شما فقط یک آشنایی ساده با ایشون داری و هیچ گونه مسئولیتی در قبال این فرد نداری چون کسی که به خودش و سلامتی خودش رحم نمیکنه مسلما” به شما هم رحم نخواهد کرد …پس بهتره در این مورد عاقل باشی و از این رابطه بیهوده بیرون بیای… در غیر اینصورت در اینده باید با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم کنی و عشقت رو به ای کسی بریزی که فکرش در گذشته مونده و تورو نمیبینه

    توسط مدیریت سایت - محمدی · 3183 روز 6 ساعت 26 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  3. 0 votes

    سلام خسته نباشید6ساله ازدواج کردم یه بچه 2و نیم ساله دارم.زندگیمون خیلی خوب بود واقعا هم عاشق همیم. ولی از دوران بارداری مشکلاتم با همسرم شروع شد تا عید سال94 قرار گذاشتیم زندگیمونو درست کنیم.که تقریبا همه چیز بهتر شد ولی چند ماه بعد یکی از دوستای خیلی صمیمی شوهرم بهم زنگ زد و گفت شوهرم گاهگاهی سیگار میکشه.من این موضوع و به شوهرم گفتم انکار نکرد عصبانی شد و حتی گفت مواد رو هم امتحان کرده.کل حرفش هم این بود که این موضوع تموم شده بود و فقط درحد تفریح تو جمع دوستاش بوده.البته جمع دوستانه شون هم زیاد نیس شاید دوبار در سال.مرد دروغگویی نبود پنهان کاری هم نداشت،قسم هم خورد که چیزی نیست و حواسش جمع زندگیشه.حتی بهم حق مید7 میگه هروقت شک کردی به خودم بگو تا آرومت کنم ونصافا هم مرد خوبیه چیزی کم نمیذاره برامون.ولی دلم آروم نمیشه کارش جوریه که اگه بخواد میتونه راحت همه چیزو ازم پنهون کنه.بارها حرف زدیم و ازینکه بی دلیل آرامشمون بهم ریخته ناراحته.ولی بخدا یه ثانیه آرامش ندارم.همیشه بهم میگه جوونیتو بخاطر چیزی که نیست نابود میکنی.ولی نمیشه گاهی لباساش و ماشینش بوی سیگار میده که میگه بخاطر محیط کارشه. گاهی از اینکه چه طوری بی خوابی های زیادش واسه کارو تحمل میکنه شک میکنم.توروخدا بگید چطوری این شک لعنتی رو از خودم دور کنم میخوام اعتماد کنم ولی ازینکه بعدا پشیمون بشم میترسم.احساس میکنم دارم دیوونه میشم.گاهی اصلا هیچ حسی ندارم انگار مرده ام فقط حرکت میکنم.زیاد نمیخندم.کمکم کنید لطفا.

    توسط Helia92 · 2587 روز 17 ساعت 15 دقیقه قبل

    سوال: 0 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 0

    • شک از آن موضوعاتی است که در زندگی همه انسان‌ها وجود دارد اما گاهی می‌تواند حسابی دردسرآفرین شود و زندگی را ویران کند پس باید با آن برخورد کرد. اگر همسری شکاک دارید یا خودتان شکاک هستید یا قصد ازدواج دارید، این مطلب را بخوانید. دو محور اصلی و بسیار مهم هر رابطه‌ای و به‌خصوص در زندگی مشترک اعتماد و احترام است‌ و اگر هرکدام از این دو محور آسیب ببینند ممکن است رابطه کاملا از بین ببرد، در حقیقت این دو خط قرمز‌هایی هستند که هیچگاه نباید از آن‌ها عبور کرد. به محض اینکه بی‌اعتمادی در رابطه‌ای به‌وجود بیاید رابطه به سمت ویرانی می‌رود. شک از آن چیزهایی است که می‌تواند هم احترام و هم اعتماد را در زندگی زناشویی از بین ببرد و به‌تدریج پناهگاه امن خانه و زندگی مشترک را به جهنمی تبدیل کند. هر‌کدام از ما دست کم یک‌بار در زندگی شک را تجربه کرده‌ایم ولی شک در هیچ کجا مثل زندگی مشترک نمی‌تواند مخرب باشد. شک عشق را می‌کشد وقتی آدم‌ها همدیگر را دوست دارند، به هم عشق می‌ورزند و به هم اعتماد دارند اما از لحظه‌ای که شک و عدم‌اعتماد و کنترل در رابطه‌ای به‌وجود می‌آید ذره ذره عشق بین زوجین رو به زوال می‌رود و از بین می‌رود و دو طرف از هم دور می‌شوند البته اگر هردو طرف دست از شک و کنترل هم بر‌دارند دوباره می‌توانند باز به هم نزدیک ‌شوند چون هیچ‌گاه عشق با نیت‌های منفی، عدم‌اعتماد و سوءظن نمی‌توانند باهم جمع شوند و در یک جا باشند. صورت مسئله را پاک نکنید متاسفانه ترس و نگرانی را در مکالمات اکثر آدم‌ها می‌بینیم. این روزها وقتی با آدم‌ها حرف می‌زنیم می‌بینیم که ترس و نگرانی پشت اکثر حرف‌ها و رفتارهای آن‌ها وجود دارد، در حقیقت از یک چیزی نگران هستند. حال اگر این نگرانی‌ها وارد زندگی مشترک شود، ‌مثلا یکی از زوجین با خود مدام فکر می‌کند وقتی همسرش از او دور است «مبادا با کس دیگری حرف بزند!»، «مبادا از کس دیگری خوشش بیاید!» و…این مبادا‌ها که خود شخص آن‌ها را در ذهنش می‌سازد همه تبدیل به نگرانی‌های جدیدی در زندگی می‌شوند و فرد برای اینکه از آن‌ها خلاص شود شروع می‌کند به کنترل‌کردن طرف مقابل. با این رفتارها فرد می‌خواهد صورت مسئله را در بیرون پاک کند، او به سراغ حل مسئله درون خودش نمی‌رود. در واقع افرادی که سوءظن‌های زیادی دارند و کنترل‌گر هستند در بیرون نباید به‌دنبال چاره باشند بلکه باید درون خودشان را درست کنند. آن‌ها به‌خودشان شک دارند در همه ما یک حس مالکیت وجود دارد، در واقع آدم‌ها نسبت به هرچیزی که دوست‌دارند نوعی احساس مالکیت دارند و این حس ناشی از یک ترس درونی است، ترس از دست دادن. در حقیقت پشت رفتارهای کنترل‌گر و سوءظن‌آمیز ترس از دست‌دادن وجود دارد. این افراد انگار در وجودشان چیزی را کم دارند و جای چیزی برایشان خالی است و می‌خواهند به نوعی این جای خالی را پر کنند، در حقیقت رفتارهای شکاکانه و سوءظن آمیز آن‌ها نسبت به بیرون و آدم مقابلشان نیست بلکه این شک نسبت به‌خودشان است و به نوعی طرف مقابل و اتفاقات مختلف آینه‌ای است برای آن‌ها تا خودشان را ببینند. وقتی من نسبت به‌خودم شک داشته‌باشم یعنی به توانایی‌ها و دوست‌داشتنی‌بودن خودم شک دارد و شک دارم که آنقدر خوب باشم که طرف مقابل حاضر شود با من بماند. ولی اگر من اطمینان داشته باشم که آنقدر خوبم که طرف مقابل با من بماند دیگر به این نیازی ندارم با رفتارهای کنترل‌گر طرف مقابل را مجبور کنم که با من بماند یعنی دارای خودارزشی و اعتماد به نفس کافی هستم، باور دارم طرف مقابل به خاطر من در رابطه می‌ماند‌ ولی کسانی که به‌خودشان و توانایی‌های‌شان شک دارند، فرافکنی کرده و به طرف مقابل شک می‌کنند چون می‌دانند آنقدر خواستنی نیستند که طرف مقابل در رابطه بماند. یک هشدار هرگونه رفتاری خارج از رفتارهای مرسوم حدود خانواده بسیار آسیب‌زننده است و می‌تواند رابطه و زندگی زناشویی را به سمت ‌تعهدنداشتن پیش ببرد. تعهد از فاکتورهای اصلی ازدواج و یک رابطه است یعنی «من در برابر ازدواج، همسرم و رابطه مسئولم» اما می‌توان با انتخاب درست هیچگاه در زندگی مشترک چنین رفتارهایی را ندید مثلا اگر زوجین در همان زمان آشنایی برای ازدواج به شناخت صحیح و درستی از هم نرسیده‌باشند و بدون شناخت کافی باهم ازدواج کرده‌ باشند ممکن است بعد از ازدواج از هم رفتارهای مشکوک ببینند یا اینکه حتی بعضی از زوجین در زمان آشنایی نیز رفتارهای شیطنت آمیز و ناپسندی را از هم دیده‌اند ولی آن‌ها را ندیده گرفته‌اند و بیش از حد مثبت نگر بوده‌اند در واقع اینجا هشداری است برای کسانی که هنوز ازدواج نکرده‌اند. آن‌ها باید دقت کنند که مرحله آشنایی بسیار مهم است، بسیاری از رفتارهای شیطنت آمیز و مشکوک را می‌توان در همان دوران آشنایی تشخیص داد و باید متوجه بود اینگونه رفتارها نه تنها بعد از ازدواج بهتر نمی‌شوند بلکه به احتمال فراوان بدتر هم می‌شوند. مثلا اگر فردی که به خواستگاری شما آمده‌است، به‌اصطلاح بسیار دوست‌باز است و دوست دارد با همه رابطه‌ای باز داشته‌باشد، ببینید آیا می‌توانید این مورد را در زندگی مشترک‌تان تحمل کنید یا نه. چرا همسرتان به شما تعهد ندارد؟ وقتی آدم‌ها در زمان مناسب، روابط مناسبی با دیگران ندارند، شاید بخواهند بعد از ازدواج این مورد را جبران کنند، مثلا اگر من هیچ‌گاه در محیط‌های اجتماعی چون دانشگاه یا محیط کار حاضر نشده‌باشم یا روابط سالم و کاری با افراد مختلف نداشته‌باشم ممکن است بعد از یک سنی و گاهی هم بعد از ازدواج،تمایل داشته باشم به سراغ شناخت آدم‌های مختلف بروم و ارتباطات متفاوت را تجربه کنم، البته تا اینجای کار مشکلی ندارد اما وقتی زیاده‌روی پیش می‌آید و تمایلاتی که یک روزی سرکوب شده و اکنون می‌خواهد خود را نشان دهد ممکن است جنبه ناپسند پیدا کند، البته کسانی که به سمت اینگونه رفتارهای ناپسند می‌روند چند حالت دارند یا آدم‌های تنوع طلبی هستند یا در زندگی‌شان جاهای خالی وجود دارد که در زمان مناسب به آن‌ها نپرداختند به همین خاطر به‌دنبال تجربه کردن می‌روند و حالت سوم، ممکن است الان در رابطه جای چیزهایی خالی باشد، مثل نبودن رابطه عاطفی و هم‌کلام نبودن و… به‌نظر من همه این‌ها راه فرار و نشان‌دهنده بی‌مسئولیتی است و باید سعی شود به همراه همسر این مشکلات را حل کرد. آیا همسران باید یکدیگر راکنترل کنند؟ اگر همسرتان تمام وسایل شخصی و رفتارهای شما را کنترل می‌کند از موبایل و ای‌میل گرفته تا جیب‌ها و…به‌نظر من نباید در مقابل این حالت کوتاه آمد، حفظ حریم شخصی برای هر فردی کاملا حیاتی است. به‌نظر من رابطه‌ای را که در آن یکی از زوجین یا هردو همه چیز هم را چک می‌کنند، رابطه سالمی نیست. چک‌کردن یعنی عدم‌اعتماد، وقتی شما همه چیز همسرتان را کنترل کنید او نیز به‌خود اجازه می‌دهد که همه چیز شما را کنترل کند و در حقیقت شما در یک بازی گرفتار می‌شوید که مرتبا به‌دنبال پیدا‌کردن نقطه ضعف از یکدیگر هستید و به همین خاطر همه اعتماد بین‌تان از بین می‌رود. در این حالت به جای اینکه زوجین وقتشان را صرف اهدای عشق به هم کنند صرف اتهام زدن به هم و ایرادگرفتن می‌کنند. در این حالت هر طرف در رابطه احساس ناامنی می‌کنند. حریم خصوصی کجاست؟ هر آدمی یکسری حریم و حدودی دارد که دوست ندارد که کسی وارد آن شود، این حریم یک چیز کاملا نانوشته است که برای هرکسی مهم است اما گاهی بعضی افراد آن حریم را حفظ نمی‌کنند و وارد حریم شما می‌شوند مسلما این مورد شما را ناراحت می‌کند و اگر به طرف مقابل تذکر ندهید روز به روز از او دورتر می‌شوید. اگر زن و شوهر هم این حریم را رعایت نکنند ممکن است روز به روز از هم دورتر شوند. حریم‌های شخصی بسیار مهم است، در زندگی هر کدام از ما بخش‌هایی وجود دارد که فقط برای خودمان است و اصلا دلیلی ندارد فرد دیگری را وارد این حریم‌‌ها کنیم. این حریم شخصی برای افراد مختلف متفاوت است، ممکن است یک فردی ای‌میل‌ها و تلفن‌هایش در حریم شخصی‌اش باشد و ممکن است برای فرد دیگر مثلا ای‌میل‌هایش در حریم شخصی‌اش نباشد. به مرور می‌توان حریم شخصی آدم‌ها را فهمید. به قول جبران خلیل جبران در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک. وقتی خودتان مقصر هستید! اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی شروع به کنترل همسرتان بکنید از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیرمتعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن سوق می‌دهید، یعنی آنقدر کنترل‌هایتان همسرتان را از شما دور می‌کند که ممکن است به سمت غیرمتعهد شدن هم برود. اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید، دو راه بیشتر ندارید یکی اینکه از همان ابتدا و در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او این ترس‌تان برطرف شود و راه دوم اینکه، آنقدر در رابطه و زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به کسی دیگری فکر کند و کاملا در زندگی با شما سیراب شود. روش برخورد با شک گاهی پیش می‌آید که به همسرتان شک می‌کنید و دارای دلایلی هستید که شک‌تان درست است در این حالت باید با توجه به موضوع و آدم مقابلمان راه‌حل مناسبی را پیدا کنیم، اول از همه باید شروع به جمع‌آوری اطلاعات کنیم، مثلا اگر کسی به ما زنگ زده و از عدم‌تعهد شوهرمان خبر داده‌است نباید حرف او را حجت بدانیم بلکه خودمان باید شروع به تحقیق کنیم مثلا شاید با یک یا 2بار چک کردن طرف مقابل(بدون اینکه خودش متوجه شود) از حقیقت ماجرا با خبر بشویم و در نهایت با روشن شدن ماجرا، موضوع را با همسرمان مطرح کنیم و از او توضیح بخواهیم و 2نفری مشکل را حل کنیم و اگر نشد با بزرگتر یا مشاوری موضوع را مطرح کنیم اما اگر مطمئن شدید که شک شما اشتباه است باید روی خودتان کار کنید تا کاملا موضوع را فراموش کنید. 3قدم مهم اگر به همسرتان شک کردید و بعد از مدتی فهمیدید شک‌ شما اشتباه بوده‌است، اگر همسرتان متوجه شک شما نشده باشد باید روی خودتان کار کنید تا کاملا شک را فراموش کنید و تنها چیزی که می‌تواند شک‌ها و ناآرامی‌های بین دو زوج را از بین ببرد، محبت کردن بی‌قید و شرط به یکدیگر است. چون در این صورت رابطه دلپذیر می‌شود و در نتیجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگی بازمی‌گردد اما اگر همسر شما متوجه شک شما شده باشد، باید اول به اشتباه خود اعتراف کنید و از او معذرت‌خواهی کنید، بعد به نوعی با رفتارهای‌تان نشان دهید که کاملا به او اعتماد دارید، یعنی مثلا کمتر سؤال کنید و… قدم سوم این است بدون قید و شرط به او محبت کنید و عشق بدهید. وقتی شک کردن تبدیل به بیماری می‌شود بعضی اوقات فرد آنقدر شک می‌کند که می‌توان او را بیمار دانست، برای تشخیص بیماری اول از همه باید دید که آیا او همیشه و در تمام مراحل زندگی‌اش دچار شک بوده‌است؟ دوم اینکه شدت شک زیاد است یعنی فرد در هر مسئله کوچک و بزرگی به‌شدت و بدون دلیل شکاک است و این شک‌ها هم خودش را آزار می‌دهد وهم اطرافیانش را. یعنی زندگی فرد تحت‌تاثیر قرار گرفته‌است و تمام زندگی‌اش تبدیل به بحث و جنجال می‌شود ولی آدم نرمال فقط گاهی و به ندرت در امور اطرافش شک می‌کند. اگر همسر شما نیز جزو این گروه است باید از او بخواهید که برای حل کردن مشکلش به متخصص مراجعه کنید(هیچ‌گاه به او نگویید خودش تنهایی باید پیش متخصص برود چون حتما جبهه خواهد گرفت) یعنی باید همگام باهم مشکل را حل کنید. دخالت ممنوع گاهی پیش می‌آید که زن یا شوهر یا هردو در کارهای هم دخالت‌های فراوانی می‌کنند مثلا اینکه برای لباس پوشیدن هم، نوع حرف زدن هم و رفتار با دوستان و… تعیین و تکلیف می‌کنند، یعنی حتی می‌خواهند کوچکترین رفتارهای طرف مقابل را نیز کنترل کنند، کسانی که اینگونه رفتار می‌کنند اول از همه باید بدانند اینگونه رفتارها نه تنها آن‌ها را به هم نزدیک نمی‌کند بلکه رابطه نیز آسیب می‌بیند دوم اینکه این افراد باید از خود سؤال کنند که نگران چه هستند که می‌خواهند همه رفتارهای همسرشان را کنترل کنند، معمولا آدم‌های کنترل‌گر می‌خواهند طرف مقابل‌شان آنگونه باشد که آن‌ها می‌خواهند و این کار اشتباهی است. در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید دفتر قیطریه: ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه دفتر سعادت آباد: ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه دفتر شریعتی: ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      توسط مدیریت سایت · 2585 روز 8 ساعت 49 دقیقه قبل

پاسخ شما

© tribuneazad.ir 2019. All rights reserved. تمام حقوق برای تریبون آزاد محفوظ است انتشار با ذکر منبع مجاز است