


كمكم كنيد
سلام.خسته نباشيد.من يه مشكلي دارم.خواهش ميكنم زودتر به من جواب بدين.البته به پيشنهاد نامزدم، تو شهر خودمون (ساري) پيش مشاور رفتم(مشاور معروفي بود)اما در واقع بجز 50000 تومن ضرر كار ديگه اي برام نكرد.گفت بايد بيشتر بياي و تو كلاسام شركت كني..
و اما مشكلم:
دختر 28 ساله اي هستم و حدود 9 ماه هست كه با پسري آشنا شدم و قصد ازدواج داريم و تو اين 9 ماه بيشتر همديگه رو شناختيم.ايده آل هامون مثل همه و يه جورايي دنيا رو تقريبا از يك زاويه ميبينيم.ايشون قصد دارن با خانواده شون بيان خواستگاري اما مشكل اينجاست كه پدر و مادرشون از هم جدا شدن و خانواده ي من ملاك و معيارشون خانواده ي طرف مقابل هست نه پول و ثروت..اينم بگم كه نامزد من نه با پدرش مشكل داره نه با مادرش اما جدايي شون رو هم تاييد نميكنه..يعني ميدونه جدايي اونا تو زندگي خودش و برادراش تاثير ميذاره..اما يه جورايي مستقل از خوانواده ش هست و حدود 8-9 سالي تو يه شهر ديگه و مستقل زندگي كردهو پارسال برگشته به شهر خودمون..من ميخواستم ازتون كمك بخوام كه چطور مساله حدايي والدينش رو با خوانواده م درميون بذارم كه قضاوت نادرست در مورد نامزدم نكنن و ارزش هاي ايشون رو زير سوال نبرن؟توروخدا زودتر كمكم كنين ..تو اين هفته قراره بيان خواستگاريم و من بايد زودتر قضيه رو پيش خانواده م مطرح كنم.البته اينو هم بگم كه مارم ميدونن كه اين شخص تو زندگيم هست اما نميدونن كه ما با هم دوستي عميق داريم يعني نميتونم بگم كه باهاش صميمي هستم و خصوصيات اخلاقيش رو ميشناسم و اينكه مادر ايشون هم حاضر نميشن كه با پدرشون (همزمان) تو مراسم خواستگاري شركت كنن..باز هم ازتون خواهش ميكنم زودتر به من جواب بدين..واقعا درمونده شديم..
سلام. خوبید؟ از این سایت رو برای مشاوره انتخاب کردید ممنونیم. بابت تاخیر در پاسخگویی معذرت میخوایم رسما. الان اگه بقیه ببینن من بی نوبت جواب شما رو دادم رسما شاکی میشن. ولی خوب با عرض معذرت از دوستان. بریم سر اصل مطلب.
سعی می کنم جلو خودمو بگیرم و دوباره اون جملات گوهر بار قبلیمو که از دست شما جوونا به شکوه و فغان سر داده ام را تکرار نکنم. همون جملات معروفه که با امــــــــــــــــــــــــان از دست شما جوونا شروع میشه. امـــــــــــــــــــان. همونی که میگم اول میرید عاشق میشید و… بعد میمونید توش اون وقت تشریف میارید پیش مشاوره. امــــــــــــان و صد امــــــــــــان.
خوب از این حرفها بگذریم. شما که کار خودتو کردید. منظورم اینه که بهم دل بستید. مخصوصا روی صحبتم با شما سرکار خانمه که دل و قلوه تو ه سیخ کشیدی. باید عرض کنم که طبق ضرب المثل معروف که هر خربزه خوردنی به احمتالا خیلی زیاد یه لرزشهایی داره باید بگم که اول کاری کمی هوشیار باشید در مقابل همین لرزشها. منظورم که واضح هست.
از خربزه که بگذریم. در این جور مواقع معمولا ما پیشنهاد می کنیم. که تدابیری اندیشیده بشود که پسر محترم به همراه مادر محترمشون در ابتدا به خواستگاری تشریف بیاورند. البته حضور مادر یه جورایی مهم تره. ولی خوب بودن مادر و یا پدر بستگی به این داره که کدوم یک از این بزرگواران مهارت بیشتری در امر وصلت دارند. و یا آقا پسر کدوم یکی رو بیشتر قبول دارن. معمولا این قضیه با مادر جلو میره. ولی بودن مواردی که چون مثلا پسر با پدر زندگی میکرده با پدر جلو آمدند. یه راه اینه که پدر و مادر شما با پسر مواجه بشن. اول صحبتی در این زمینه نشه. منظورم از اول یعنی یکی دو جلسه اوله. یا نهایتا در انتهای جلسه دوم این مسئله گفته بشه. اول از همه پسر رو ببینند. شرایط این پسر براشون مطرح بشه موافقت اولیه گرفته بشه. بعد از اتمام جلسه دوم. که خانواده پسر تشریف بردند. دختر خانم قضیه رو به پدر و مادرش بگه. قبلش باید مقدمه چینی بکنه که یه جورایی این آقا برای من اوکی هستن. بعد قضیه پدر و مادرش رو بگه. انشاالله که لرزشهای خفیفی داشته باشه. اون لرزشهایی که می گفتم ممکنه از این جا به بعد پیش بیاد. که دعا می کنیم. خفیف باشه و زودگذر.
البته هیچ چیز به اندازه صداقت اول کاری خوب و به صلاح نیست. و به قول گفتی درد سرش کمتره.
ولی خوب اگه میبینید براتون سخته اولش بگید بزارید وقتی آقا پسر رو دیدن مطلب رو بگید. شاید واقعا ایشون رو معقول دیدند و این قضیه براشون پوشیده شد. موفق باشید
توسط خانم زهرا عباسی · 3411 روز 9 ساعت 34 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
ممنونم از شما سركار خانم عباسي..
احتمالا همون راه صداقت اول كار رو انتخاب ميكنيم 🙂 برامون دعا كنيد …
توسط ساناز · 3409 روز 11 ساعت 5 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست