
1
امتیاز


رابطه دوستي با پسر
سلام من مدتي 3 سال با پسري رابطه دوستي داشتم كه شديدا به هم وابسته شديم و اكنون ب خاطر خدا و خانواده ام لازم ب ترك اين رابطه شدم لطفا راهنماييم كنيد كه چطور او و خاطراتش را فراموش كنم كه ب سمتش برنگردم و بتونم عشق او را با عشق به همسره آيندم جايگزين كنم
سلام دوست عزیز ******
عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست میخورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه میشوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشتهاید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلیها این کار را انجام داده و با موفقیت روبهرو شدهاند. ما روش آن را به شما آموزش میدهیم.
مراحل
بخش اول: تغییر دیدگاهتان
1 – بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید
اگر تصور میکنید نمیتوانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوقالعادهای را با هم گذراندهاید و بخش مهمی از قلبتان را به او دادهاید. حالا که تصمیم گرفتهایدفراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعیاش را ببینید.
_ اگر به شما دروغ میگوید یا فریبتان میدهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاًرابطه سالمی برای شما به حساب نمیآید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگیتان را پیش ببرید.
_ همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمیتوانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز میتوانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیدهاش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.
_ به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشقهای بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست میآورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدیتان چطور میتواند باورتان کند؟
2 – درک کنید که آدمهای دیگری هم هستند، فقط شما نمیبینید
احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشتهاید که شما را به نقطهای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمیبینید. فراموش کردن سختترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.
_ همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامهمان پیش میرود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگیشان با آدمهای زیادی رابطه عاشقانه برقرار میکنند.
_ سعی کنید خوشبین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود میشناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوشبین بودم کمکتان میکند زودتر فراموش کنید.
3 – بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرفمقابلتان دوستتان داشته،دوستش داشتهاید
این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمیدانسته است که شما چقدر عاشقش بودهاید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوستداشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.
_ اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشتهاید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح میدهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟
_ درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمیخورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که میخواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.
4 – اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفتهاید و هیچ جوابی دریافت نکردهاید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است.
_با یک فرد بیطرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بیطرف سبکترتان میکند و کمک میکند زودتر فراموش کنید.
_ با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصهای ندارید. راههای فرار خلاقانهای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقتها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش میکند.
5 – تصمیم بگیرید میخواهید همچنان دوست بمانید یا نه
به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازهتان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور میکنند آسانتر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.
بخش دوم : برگرداندن استقلال شخصی
1 – به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث میشود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.
_ با محلیها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایدهای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلیها معاشرت کنید، به داستانهایشان گوش دهید و خوش بگذرانید.
_ زمانهایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونیتان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگیتان بیاید میتواند با شما شاد شود؟
2 – به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانوادهتان در هر شرایطی در دسترس شما هستند – از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی میکنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانوادهتان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.
_ برای اتفاقاتی که میافتد به نزدیکترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را میبیند که خودتان نمیتوانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرفهای دلتان در اختیار شما قرار میدهد و باعث میشود فکر کنید ارزشمندید.
3 – همه یادگاریهای رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکسها، یادداشتها، فیلمها، هدیهها و هر چیز دیگری که به او مربوط میشود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحتکنندهای است اما روحیهتان را بهتر خواهد کرد.
_ به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاریهایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاریها بیندازید.
4 – همانطور که غصه میخورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلیها تصمیم میگیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصلهاش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشتهها خواهید فهمید که چقدر قوی بودهاید که توانستید آن را فراموش کنید.
_ چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی میبودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.
_ فقط از طریق نوشتن نیست که میتوانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راههای عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوقالعاده خواهد بود.
5 – از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه میخورید که تصور میکنید به جسمتان آسیب میزند، حتماً با یک مشاور صحبت کنید.
6 – وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماهها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدمهای زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند.
_ خیلیها تصور میکنند که اگر وارد رابطههای سرسری شوند کمک میکند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدمهای جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطههایی نشوید چون ارزشش را ندارد.
_ از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دلشکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.
_ خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعیتان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول میکند.
نکات :
_ کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگیتان تبدیل نکنید.
_ وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمیگذراند تلف نکنید.
_ اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.
_ یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او میاندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا میتوانید از آن استفاده کنید.
_ اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهیاوقات احساس ناراحتی و گریه باعث میشود حالتان بهتر شود.
_ زمان بهترین دارو است.
_ به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگیتان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.
_ فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترینها هستید!
////////// سوالی داشتین من در خدمت شما خواهم بود ///////////////
توسط آقای ص - غفاری · 3271 روز 10 ساعت 20 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
سلام روزتون بخیر از شما بابت ایجاد همچین سایتی تشکر می کنم . مشکل من یکم پیچیدس یا بهتر بگم خودم خیلی برای خودم پیچیدش کردم و زتدگی خودمو به کلی داغون کردم... من دختری 31 ساله هستم و در دوران کودکی مسایلی برام پیش اومده بود که من رو به سمت خودارضایی کشوند. خیلی تلاش کرم و نقریبا زمانی که وارد دبیرستان شدم خودمو از این ورطه 90 درصذ بیرون کشیدم اما اعتماد به نفسم خیلی پایین اومده بود و چند ماهی یبار باز اونکارو تکرار می کردم و بعد اونقذ دچار عذاب وجدان می شدم که تا ی هفته گریه می کردم. خوشبختانه تا 18 سالگی گذشتمش کنار و سال های خوبی رو تجربه کردم. ولی همچنان اعتماد بنفسم داغون بود و احساس می کردم هم زشتم هم کسی ذوسم نداره و بدتر ایتکه فک می کردم بکارتم از بین رفنه، نمی تونستم به مادرم چیزی بگم و می ترسیدم برم پیش ی متخصص . با همین روحیه خودمو به 28 سالگی رسوندم که کاش هیچ وقت از مرز 27 سالگی عبور نمی کردم و همه چیزم همون جا تموم می شد.... اما همه چیز ی طور دیگه شد...درسخوندنو دوس داشتم.. ..وارد دانشگاه شدم...ارشد... که کاش نمی اومدم... بواسطه یکی از دوستام وارد محیطای چت شدم و این همه چیزمو ازم گرفت..نت قبل از اون هیچ وقت تو همچین محیطی نبودم و با هیچ پسری حرف نزده بودم و از حرفایی که میزدن سر در نمی اوردم تا اینکه با ی پسره که خودشو مهندس معرفی کرد آشنا شدم، چند وقتی با هم بودیم و تلفنی با هم صحبت می کردیم تا ی بار پیشنهاد داد از طریق وبکم همو ببینیم و بعد کم کم .... بعد از اون به خودم قول دادم دیگه تو همچین محیطی نیام.... اما بعد از چند ماه دوباره رفتم و با ادمای مختلفی بودم....تا اخرین بار با ی پسر 30 ساله آشنا شدم و اون پبستهاد ازدواج داد و کلا از اون محیط اومدیم بیرون و تا مدتی تلفنی با هم صحبت می کردیم و بعد قرار گذاشتیم همدیگه رو ببینیم و من با کلی استرس و هیجان رفتم سر قرار و اونجا اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد و اون موقع بود که من واقعا احساس کردم همه چیزم از دست رفت، همه چیزم...حالا من مونده بودم با بزرگترین حسرت زندگیم که هنوزم وقتی بهش فکر می کنم دلم می خواد خودمو بکشم که کاش جسارتشو داشتمو اینکارو می کردم...بعد ازاون روز کاملا دیوونه شدم تا دو ماه کامل افسرده بودم با هیشکی حرف نمیزدم بعدشم خودمو به بدترین شکل ممکن تنبیه کردم...هر روز با ی نفر بودم تا چند ماه پیش همین کارو ادامه دادم تا اینکه خسنه شدم... رفتم چکاب کردم که بیماری خواصی بهم منتقل نشده باشه که خوشبختانه سالم بودم ولی از نظر روحی داغون بودم خودمو ی کم سرگرم کردم، پایان ناممو تموم کردمو دفاع کردم رفتم دنبال کار و ی کار خوب پیدا کردم و مشغول شدم اما باز... به خودم قول دادم که این اخرین پسریه که میارمش تو زندگیم.. پسر مهربونو با ادبی هست و روزای خوبی با هم داشتیم و ی مدت صیغه کردیم 5 ماهه با همیم ولی چندوقته متوجه شدم با چندنفر تو تلگرام چت می کنه و تلفنی با هم حرف میزنن و انگار به همند...بهش چندبار گفتم میگه اونا دورن فقط حرف میزنیم و... می دونم باید بذارمش کنار و دست از اینکارام بردارم اما نمیتونم انگار معتاد شدم...خواهش می کنم منو از دست خودم نجاتم بدین واقعا به کمکتون نیاز دارم. (ی شهر دیگه دانشجو بودم و خانوادم سرشتاس هستن و از کارای من خبر ندارن و بهم اعتماد داشتن اما من گند زدم تو همه چی و نمی دونم چ غلطی باید بکنم...)
توسط mandana85 · 2385 روز 10 ساعت 42 دقیقه قبل
این یک حس طبیعی در انسانه و نباید باهاش بجنگید ... و تا وقتی خودتون رو در موقعیت های تحریک امیز قرار بدید چنین حسی رو باید تجربه کنید و خودارضایی اجتناب ناپذیره مشکلاتی که بیشتر مدنظر هست اینه که شما اعتیاد ذهنی پیدا میکنید و ذهن شما بیشتر از این روش لذت میبره تا رابطه جنسی دوطرفه و به همین خاطر در رابطه با همسرتون در آینده ممکنه دچار مشکلاتی بشید ... پس در این شرایط موقعیت خودتون رو تغییر بدید مثل اینکه به یک دوست زنگ بزنید و یا کاری انجام بدید تا این حس از بین بره ورزش کنید ... و سعی کنید انرژی رو در مسیر دیگه ای خرج کنید ... و باید بدونید همه چی به اراده شما بستگی داره پس با آرامش در کاهش تعداد دفعات قدم بردارید در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید دفتر شریعتی: ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
توسط مدیریت سایت · 2384 روز 11 ساعت 45 دقیقه قبل
دوست عزیز مگه این افکار و خاطره ها در یک لحظه به وجود اومدن که بخوان در یک لحظه از بین برن … شما باید برای این کار تصمیم قاطع بگیرید و بدونید برای فراموش کردن نیازمند زمان هستید و زمان رو هم با صبوری کردن میتونی بدست بیاری …
پس آرامش داشته باش و خودت رو با چیزهای سالم مشغول کن و ورزش رو فراموش نکن چون اونقدر خسته ات میکنه که دیگه انرژی برای ناراحتی نداشته باشی
مشاوره تلفنی با شماره :
021 – 22354282
http://www.moshaver.co
توسط مدیریت سایت - محمدی · 3141 روز 22 ساعت 41 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
سلام و ممنون بابت پاسختون… اما مشکل من خودارضایی نیست…مشکل اصلی من الان این که نمی تونم تنها بمونم و با اینکه ادمای زیادی بهم آسیب زدن بازم میرم دنبال روابط پرخطر…
بهر حال بازم ممنون.
توسط mandana85 · 2384 روز 10 ساعت 36 دقیقه قبل
سوال: 0 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 0