1
امتیاز
درگیری با خانواده همسر
دلیلم این بود که از اول عید خونشون بودم و خانواده خودمو چن ساعت اول سال تحویل دیده بودم و داداششونم تو شهرستان دیده بودم. بهم گفت سر خود تصمیم میگری گفتم تازگی خیلی تیکه میندازی رفتم تو اتاق وقتی اومدم بیرون بهم گفت بیشعور گفتم فش نده پدر شوهرم گفت مگه فش داد گفتم اره بهم گفت بیشعور برادر شوهرم گفت لابد بیشعوری که گفته ازین حرف حسابی ناراحت شدم اومدم بیرون که خودم تنهایی برم خونمون همسرم نذاشت. تا خونمون با همسرم حرف نزدم. تا رسیدم خونه مامانش زنگ زد گفت بلندشو بیا اونم گفت چشم.دادو بیداد کردم کلی به زمین وزمان فش دادم داشتم میرفتم سمت چاقو که همسرم مانع شد دوتا زد تو گوشم منم به خاطر همین بهش گفتم از خونه برو بیرون.ما یک سالو نیم که عقدیم هنوز نرفتیم سر خونه زندگیمون
پاسخ (2)
یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.
دوست عزیز سعی کنید با بزرگترای فامیل مسئله رو درمیان گذاشته تا به نحوی مسالمت امیز مسئله حل شود در غیر این صورت اتمام حجت شوهر تون کنید ……….
توسط آقای ص - غفاری · 3647 روز 18 ساعت 23 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
خب سایه خانم اینطور که شما وارد جرو بحث شدید واقعا” به مرحله ازدواج رسیدنتون یه معجزه است و باید در این مورد خوب تصمیم گیری کنید ..درسته که برای به هم رسیدن کلی صبر کردید ولی متاسفانه صبر خوبی نبوده و شما الان دارید اونو تجربه میکنید پس بهتره قبل از هر اتفاقی به مشاور مراجعه کنید تا شمارو راهنمایی کنه و چشم انداز این زندگی رو به شما و همسرتون نشون بده … چون تا وقتی که مادرش بخواد با شما مخالفت کنه زندگی خوب و آرومی نخواهید داشت
توسط مدیریت سایت - محمدی · 3499 روز 23 ساعت 36 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست