پرسشتان را مطرح کنید

خانه » دسته‌بندی نشده » خانوادگی
1 امتیاز
Vote Con!

خانوادگی

اختلافات خانوادگی

زنی 31 ساله متاهل و دارای دختری 3 ساله هستم.مشکل من اینه که با دوستان یا فامیلان نمیتوانم ارتباط برقرار کنم.میدانم که مشکل من ریشه از گذشته دارد.از کودکی شاهد دعواهای پدر و مادرم بودم و الان هم هستم .کمتر نشده بلکه با الکلی شدن پدرم بیشتر و بیشتر شده و احساس میکنم تمام مشکلات روحی و روانیم منشا از ان روزها دارد.حتی برادرم که هنوز ازدواج نکرده شدیدا عصبی و پرخاشگر است.وقتی میرم انجا یک احساس سنگینی به من دست میدهد حتی دخترم که وارد انجا میشود رفتار و روحیه اش به شدت عوض میشود.من با همه سر جنگ دارم و خیلی بدبین هستم کسی را خوب نمیبینم و همیشه دنبال تلافی کردن هستم.لطفا کمکم کنید.

توسط alina دردسته‌بندی نشده · پاسخ 3364 روز 13 ساعت قبل

سوال: 2 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 2

 

پاسخ (4)

  1. 1 vote

    با سلام. از اینکه این سایت را برای مشاوره انتخاب کرده اید ممنونیم. جدا بابت تاخیر طولانی که در پاسخگویی به سوالات پیش آمده عذرخواهی می کنیم. اما در مورد سوالاتی که پرسیدید باید بگم. ای کاش بیشتر توضیح می دادید. من سوال می پرسم. شما جواب سوالات من رو بدید تا قضیه روشن تر بشه. وقتی می گید با دوستان و فامیل نمی تونم ارتباط برقرار کنم این قضیه باید به قول خودتون در دوران کودکی شما بررسی بشه. به من بگید از دوران کودکی خود در هر رنج سنی که قرار داشته اید چند دوست صمیمی داشتید. حالا کلا دوست مهمه. صمیمی + دوست معمولی؟ شاید این قضیه به درونگرا بودن شما برمیگرده. و یا اینکه شاید به همین مشکلاتی که در خانواده تان با آن درگیر بوده اید مربوط باشه. ولی خوب هستند کسانی که همین مشکل شما را دارند و خوب برای فرار و یا فاصله گرفتن با همین مشکلات دقیقا برعکس شما رفتار کرده اند و وقتی شخصیتشان را بررسی می کنیم برونگرا بوده اند. پس در ابتدا باید شخصیت شما مشخص شود.
    اما در مورد مشکلات خانواده و یا پدرتان. حالا مثلا شما اعصاب خودتو خورد کنی و یا غصه بخوری مشکل پدرت حل میشه. به جای این کارها ببین چه کمکی ازت برمیاد تا پدرت از این مشکل فاصله بگیره. اگر هم کمکی از دستت برای پدرت برنمیاد به فکر مادرت باش و نذار بیشتر از این اذیت بشه و بیشتر بهش برس. حالا مثلا عصبی بشی به غیر از اینکه به خودت آسیب میرسونی و خدایی نکرده فردا پس فردا کلی مرض و مریضی به سراغت بیاد خدایی نکرده. مسئله ات حل میشه. یا اینکه بیشتر به برادرت محبت کنی تا برادرت تنها نباشه و خدایی نکرده ایشون به این راه ها کشیده نشه.
    اگر هم میبینی هیچ کمکی نمیتونی بکنی همون بهتر که کمتر بری خونه پدرت. چون بیشتر اعصابت خورد میشه. رابطه رو قطع نکن ولی کمترش کن تا بتونی رو خودت تسلط داشته باشی. ببین همه یه جورایی تو زندگیشون به مشکل برمیخورن. من همیشه میگم زندگی مثل رانندگی میمونه. نمیتونی تضمین کنی که جاده همیشه صاف و هوا همیشه آفتابی باشه و رانند های دیگه هم همیشه مقررات و قانون رو رعایت کنن. بالاخره ممکنه تو مسیر رانندگی مشکلاتی پیش بیاد. راننده ی خبره کسیه که این مشکلات رو به خوبی حل کنه. حتی اگه یه روزی خدایی نکرده تصادفی هم پیش اومد. از ماشید پیاده نشه و داد و بیداد راه بندازه و جو رو بریزه به هم. پس بهتره به اعصاب خودت مسلط باشی. هی نشینی فکر و خیال کنی و تو خودت بریزی که عصبی بشی. باید تمرین کنی. آرامش رو. نرم خویی رو.
    راه علاج بدبینی هم فقط و فقط اعتماد کردن و مثبت فکر کردنه. شما باید یه گروه دوستی تشکیل بدی. که این قضیه کمکت میکنه که اگه احتمالا درونگرا باشی کم کم با آدمهای بیشتری ارتباط برقرار کنی. تا بهانه ی حضور در جمع بیشتر بتونی صحبت کنی. و از مشکلاتت هم فاصله بگیری. وقتی در گروهی قرار میگیری باید سعی کنی به دیگران کاری رو واگذار کنی. تا حس اعتمادت تقویت بشه و از این طریق به طور ناخودآگاه به دیگران نزدیک تر بشی و بدبین نباشی. ریشه بدبینی در غیبت و تهمت خوابیده. و ریشه ی غیبت و تهمن هم در حسادت. پس اگه میخوای بدبینیت از بین بره باید ریشه اش رو بزنی. و اون حسادته. ریشه ی همه ی مشکلات از حسادته. لازمه اش اینه که کاری به کار دیگرون نداشته باشی. و اینکه تا یه فکر و خیالی در مورد دیگرون به ذهنت اومد. فوری به زبونت نیاری. ریشه ی ریشه ی همه ی اعمالی که انسان انجام میده از چرخوندن زبون بلند میشه. پس کافیه این زبون رو نچرخونیم تا خیلی از مشکلاتمون حل بشه. 1- ذهنمون رو کنترل کنیم. 2- زبونمون رو.
    برات بهترین ها رو آرزو می کنم. موفق باشی.

    توسط خانم زهرا عباسی · 3351 روز 15 ساعت 16 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  2. 0 votes

    با سلام از راهنمایی شما تشکر میکنم.در پاسخ به سوالات شما باید بگویم که دوست خیلی خیلی صمیمی در دوران کودکیم 1 نفر بوده ولی دوستان متفرقه زیاد داشتم و یک اشکالی در خود می بینم که نمیدانم چیه.برای مثال با 8 نفر از دوستا ن دوران کودکیمان هر 15 روز جمع میشویم و گفتگو میکنیم.تو این 15 روز بعضیاشون با هم در ارتباطن حتی خونه همدیگه هم میرن یا اینکه بعضیاشون شبانه خانوادگی به رستوران یا کافی شاپ میروند ولی تا حالا نشده به من هم زنگ بزنن .فقط یکیشون با من در ارتباط هست ولی نه همیشه این را هم اضافه کنم که همه به یه سطح با همدیگه صمیمی هستیم و اینکه 7 نفرشون در یک محله زندگی میکنن و من فقط یه کمی با محلشون فاصله دارم.
    در مورد خونوادم هم همین کار را کردم ارتباطم را قطع نکردم ولی خیلی کم رفت و امد میکنم.
    سوالها و مشکلاتم خیلی خیلی زیادن که با نوشتن نمیشه از خودم و بقیه بگم چون تمامشان به هم مرتبطن.چطور میتونم براتون توضیح بدم ایا تلفن تماسی چیزی هست با شما در ارتباط باشم یا خیر؟

    توسط alina · 3349 روز 11 ساعت 41 دقیقه قبل

    سوال: 2 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 2

  3. 0 votes

    به شدت منتظر راهنمایی هستم

    توسط alina · 3343 روز 16 ساعت 45 دقیقه قبل

    سوال: 2 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 2

  4. 1 vote

    alina,

    خب دوست عزیز مسلما” رفتارهای گذشته روی شما اثر گذاشته ولی شما که نمی خوای فرزندتون مثل شما در اینده عصبی و پخاشگر بشه ؟؟؟!!!
    پس بهتره که مراجعه حضوری به مشاوری متعهد مشکل خودتو حل کنی و راه درست رفتار کردن با فرزندتو یاد بگیری وگرنه در آینده با بورز چنین مشکلی در روح فرزندتون خودتونو نخواهید بخشید و اثراتش رو دریافت خواهید کرد … پس بهتره برای حل مشکل خودت به مشاور مراجه کنید .. و از این رهگذر به برادرتون هم کمک کنید تا از این حس بیرون بیاد

    توسط مدیریت سایت - محمدی · 3114 روز 19 ساعت 28 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

پاسخ شما

© tribuneazad.ir 2019. All rights reserved. تمام حقوق برای تریبون آزاد محفوظ است انتشار با ذکر منبع مجاز است