


تکلیفمو باهاش نمیدونم
سلام.من سال پیش با پسری که هم دانشگاهیم بود دوست شدم.اولین بار از سر سرگرمی چت کردم.در حالیکه اون منو نمیشناخت.بعد اون مکالمه خواستار مکالمه های بعدی شد. که توی این مکالمه ها مرتب میگفت که من به خاطر تو توی این سرما میام تو خیابون میچتم چون تو خونه نمیتونم و هزار تا بهانه دیگه که کاش جور دیگه با هم در ارتباط بودیم.اما میگفتم که دلم نمیخواد رابطه پررنگتر شه.چون دلم نمیخواست درگیر این دوستیا شم.اهلش نبودم. چون فرد معتقدی هستم.از طرفی تنهاییمو پر میکرد. 1 هفته از چت کردنمون گذشته بود که گفت میخوام برای ارشد بخونم و دیگه نمیام چت.ماهی 1 بار میام کاش بشه 1 جور بت بگم چون معلوم نیست کی بیام.هم خوشحال بودم که تموم میشه هم ناراحت.گفتم پس تمومه.اما اصرار داشت که 1 جور بتونه بهم اطلاع بده.شمارمو بهش دادم.ازش قول گرفتم فقط همون ماهی 1 بار پیام بده.اما شروع کرد به هر بهانه اس دادن.هر بار تذکر دادم گفت باشه اما 1 ساعت بعد دوباره…دو سه روزگذشت،عذاب وجدان گرفتم که شاید چون نمیشناستم بم مشتاقه.خودمو معرفی کردم و خواستم همه چی تموم کنم که برخلاف تصورم خیلی استقبال کرد و خواست با هم توی دانشگاه باشیم.شدیدا مخالفت کردم.3 روز تموم مرتب اصرار و حتی التماس میکرد.میگفت حداقل توی دانشگاه گوشی بردار از دور ببینمت فک کنم کنار هم حرف میزنیم.اما واقعا این مسایل برام هضم شده نبود.آخرین بار عصبانی شدم و باهاش دعوا کردم که بد توی ذوقش خورد و از دانشگاه زد بیرون.شبش ازم پرسید من چی کم دارم که انقد منو پس میزنی؟ گفتم هم نمیتونم هم اگه بخوام با کسی باشم با تو نمیتونم.چون اون عادت داشت با اکیپ دخترا و پسراشون برن تفریح.در حالی که من خیلی حرمتا رعایت میکردم.اونم گفت اگه اینجوریه رابطه رو در حد همین اس و زنگ قبول میکنم.منم 1 آدم دیگه میشم.هر چی تو بخوای میشم.گفتم باشه.اما من فقط وفاداری میخوام.میتونی؟ گفت برام کاری نداره.واقعا هم عوض شد.دیگه با دختراشون در حد سلام علیک بود.دوستاشو با نظر من عوض میکرد.لباس پوشیدن و مدل مو و ریشش همه نظر من بود.البته بگم نمیخواستم دخالت کنم یا زور بگم.خودش تو هر کاری نظرمو میخواست.مثلا چشاش ضعیف بود عینک نمیزد میگفت بدم میاد.من گفتم اتفاقا من خیلی خوشم میاد.همین 1 جمله کافی بود که از فرداش دیگه عینکشو در نیاره.بقول خودش محرم همه رازای مگوش بودم که دوستاشو مادرش نبودن.هر کاری که داشت دوست داشت با هم انجام بدیم.کافی بود بگم فلان پیرهنتو دوست دارم تا 2 ماه هم میگذشت تا نمیگفتم از تنش در نمیاورد.البته فوق العاده مغرور بود و اگه میگفتم فلان کارو برای من انجام دادی 100 تا بهونه داشت که انکارش کنه.1 نکته هم این بود که قبل با من بودن کسی دوس داشت اما انقدر نگفت تا اون دختر با کس دیگه ای رفت.و میگفت میخواد فراموشش کنه.منم پسری دوست داشتم که فکر میکردم احساسم 1 طرفه است چون 1 سال گذشته بود و حرفی نزده بود.خلاصه این رابطه ادامه داشت و البته از نظر اون این 1 رابطه معمولی بود نه چیزی.24 ساعته با هم بودیم تا اینکه نزدیک کنکورش کم شد.علت پرسیدم گفت بعد انتخاب واحدا بهت 1 چیزی میگم که هم خیره هم مطمئنم جبران همه این کم بودنام میشه.اما بعد انتخاب واحد بدتر شد.گفتم حرفتو بگو.گفت کدوم حرف؟در حالیکه شبش بهم گفته بود فردا بهت میگم.ازش پرسیدم علت رفتارشو گفت اخلاقای بدی داری.گفتم چمه؟بگو مشکلمو.گفت حضور ذهن ندارم بعدا میگم.اما فلانی هم میگه (بعد فهمیدم همون پسری که قبلا دوسش داشتم درباره ام تحقیق کرده و یکیش همین پسری بود که باهاش بودم )در حالیکه من اصلا با این پسر نبودم که بخواد راجع بهم قضاوت کنه.مدتی گذشت اما نه مشکلی ازم گفت نه رفتارش بهتر شد.هر چی من مهربونتر میشدم بیشتر فاصله میگرفت.تا 1 شب در جواب اعتراضم گفت خداحافظ بدون اینکه جواب چرای منو بده.باور کرده بودم که تا وقتی بهم نیاز داشته با من بوده.اما دیدم توی وبلاگش مرتب از از دست دادن عزیزی میگه و تنهایی.با آی دی ناشناس باهاش حرف زدم.گفتم علت این متنا چیه؟ گفت با کسی بودمو…. کل داستانمون تعریف کرد و گفت که وقتی اون نیست حتی توی جمعم تنهامو…. پرسیدم دوسش داشتی؟ گفت بعضی حرفا تو دلت هست و به مرحله ی به زبون آوردم میرسه.اما بعضی حرفا تو دلت میمونه و به مرحله گفتن نمیرسه.گفتم یعنی چی؟ دوسش داری؟ گفت نپرس. منم انگار منتظر همین حرفاش بودم.فرداش بهش پیام دادم به بهانه کتاب امانتیم.اما بد برخورد کرد.وقتی از متناش پرسیدم گفت همینجوری.وقتی حرفاشو رو کردم اول انکار کرد بعدم گفت اصلا اونا راجع به تو نبوده.درباره دختر دیگه است.اونجا بود که برای اولین بار اعتراف کردم دوسش دارم.اما گفت از دخترای مثل توام متنفرم.تو روانی هستی .اما فرداش که رفتم دانشگاه دیدم پیراهنی که دوست داشتم هر روز پوشیده و دیگه موها و ریششو اصلاح نکرد.میدیدم نگاش دنبالمه تا 1 ماه و نیم.گفتم بذار بازم امتحانش کنم.بهش 1 پیام دادم و درباره ی لباسو مدل رش و موهای ژولییدش نظر دادم که ببینم بازم اهمیت میده؟دیدم فردا دقیقا همونا رو عمل کرده. دیگه کاریش نداشتم تا اینکه دیدم دنبالم توی دانشگاه راه میوفته و وقتی برگشتم با کفشش رو زمین بازی میکرد.شبش پیام داد به بهانه کتابم و خواست بحث پیش بکشه که حرفاشو به روش آوردم.بعد اون هم هر چند وقت با لحن پرخاشگر بهم پیام میداد.مثلا میگفت میخوام پاکت کنم.اهمیت نمیدادم.چند روز بعد میگفت میخوام پاکت کنم حیف که گوشیم خرابه.آخرین بار باهاش حرف زدم و گفتم که چقد با این رفت و آمداش عذابم داده.علت رفتن پرسیدم.گفت دیدم دوسم داری.هر چی بیشتر دوسم داشتی بیشتر ازت کینه میگرفتم و متنفر میشدم. خدا شاهده موهام ازین درد سفید شده.3 ماه تابستون باهم کاری نداشتیم.اما وقتی دوباره داشگاه باز شده هر بار که ببینه بهش بی محلی میکنم دنبالم راه میوفته.واقعا خسته ام.چون از طرفی اگه ازم متنفره اون حرفاش به او ای دی ناشناس و کاراش چیه؟اگه دوسم داره این متنفر بودنش و رفتنش برای چیه؟ تا وقتی اینکارارو انجام بده نمیتونم از غمش فارق شم.خیلی دوسش دارم.خیلی کلافم.حتی به فکر خود کشی افتادم اما فقط از اون بالایی میترسم.لطفا راهنماییم کنید
توسط elham304 درمتفرقه · پاسخ 3494 روز 7 ساعت 54 دقیقه قبل
سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنی
السلام علیک یا عبدالله
سلام علیکم.
امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند:علاقه ی شدید چشم را کوروگوش راکر می کند.
پرسشگر محترم دوره جوانی دوره ی بسیار حساسی است که ممکن است برای هرجوانی مسئله عشق وازدواج اتفاق بیافتد ،اما مهم این است که یک جوان چگونه با آن برخورد می کند-
چند نقاط ضعف واشتباه در گفته های شما پیدا میشود-
باید با نگاه باز به این مسئله نگاه کرد –
آیا هدف ازدواج است ؟یا هدف دوستی؟
خوب به گفته ی خودتون شما یک فرد معتقد ومذهبی هستید –اگر هدف شما ازدواج است –این راه راه بسیار اشتباه وخطر آفرین است –آشنایی باشخصی آن هم از طریق چت روم بسیار ریسک است (به دلیل اینکه شما هیچ آشنایی در مورد این شخص نداریدوحتی با عقاید وفرهنگ ووضع اقتصادی این شخص آشنا نیستید-لازم به ذکر است مواردی که درصد موفقیت یک ازدواج را بالا میبرد همین موارد است ،توجه به امورفرهنگی واقتصادی –خانوادگی و…)–در مسئله ازدواج با چشمی باز باید دست به انتخاب زد نباید از روی احساسات با مسئله ازدواج برخورد کرد چون مسئله یک عمر زندگی با شخصی زیر یک سقف است –اگر با این مسئله احساسی وکورکورانه برخورد کرد واز روی احساسات دست به انتخاب بزنید نتیجه اش یک عمر پشیمانی است-بهترین راه برای ازدواج همان مراسم سنتی است که در عرف وشرع قابل قبول است و درصد موفقیت زوجین بیشتر است. یعنی شما در این مسئله پیش قدم نشوید بلکه بزارید کسی که به شما علاقه دارد پیش قدم شود.
بنابراین اگر هدف شما دوستی است –که از لحاظ شرع مشکل دارد –تنها باعث صدماتی جدی به شمامیشود چون در دوستی ها تنها خانم ها صدمه می بینند –به دلیل اینکه خانم در دوستی ها به دنبال ازدواج می گردند ولی آقایان در دوستی ها بیشتر برای تامین کردن نیاز خودشون هستند واکثرآقایانی که در مسیر دوستی قدم بر می دارند تنوع گرایی را در خودشان زنده می کنند واین میل تنوع گرایی باعث میشود یک روز با شما وروز دیگر با کسی دیگر باشد-چون هدف ازدواج نیست بلکه هدف ارضا شدن است .
بنابراین بااین مسئله باید منطقی وعاقلانه برخورد کنید تا پشیمانی به بار نیاید.
در دوستی ها یی که رخ می دهد بارها سوال برای ما ارسال شده که همین اتفاقات افتاده به خاطر اینکه این عشق ها بیشتراز روی احساسات کاذب است نه آگاهانه –لذا شما می بینید که چطور این عشق ها گاهی یک سیر نزولی ویک سیر صعودی دارد وخیلی از افراد هم که از این طریق باهم دوست میشود بعد از اینکه ازدواج کردند وعشق کاذب کنار رفت وضعف ها دیده شد مشکلات واختلافات شروع می شود واین عشق کاذب چون آگاهانه نبوده از بین می رود واختلافات آغاز میشود.
بنابراین شما باید ببینید که این عشق شما آیا آگاهانه است یا کاذب است-بدترن آفتی که جوان ها در این جور مواقع براشون پیش می آید همین عجولانه بودن وباچشمی بسته دست به این انتخاب زدن است .
بنیان کار شما اشتباه بوده است ولذا به شما توصیه میشود بیشتر فکر کنید واز این دوستی ها وعشق های کاذب خوداری کنید این را تجربه وآمارها ی دادگاه های خانواده نشان می دهد .
لذا اگر کمی صبر کنید وبیشتر فکر کنید می بینید که این عشق ودوست داشتن شما نه تنها آگاهانه نیست بلکه از روی احساسات است.
اگر در این موارد توانسیتد عاقلانه اقدام کنید می توانید موفقیت زندگی خودتون را تضمین کنید .
مطلب پایانی –
لذا در این دوستی ها تنها شما ضرر می کنید وخودتون هم به آن اشاره کردید-واگر هم هدف ازدواج است بدانید چون باچمشی بسته برای این کار اقدام کردید درصد موفقیت خیلی کم است.
اینکه این شخص یک وقت میل مطابق شما بر خورد میکند یک وقت نه –نشان از این است که این عشق کاذب بوده .
واینکه اگر این شخص بعضی وقت ها میل مطابق شما لباس می پوشد و…دلیل بر این نمیشود که می تواند شخص مناسبی برای زندگی باشما باشد چرا که در ازدواج موارد بسیار مهمی باید در نظر گرفت .
بهترین راه این است که رابطه ی خودتون را پایان بدهید وبه زندگی خودتون ادامه بدید –اگر این کاررا کردید بعد از مدتی عشقتون فروکش می کند آن وقت مشاهده خواهید کرد که چگونه کارتون اشتباه بوده ومطمئن باشید بعد از مدتی عادی خواهد شدوتوکل بر خدا کنید وازخدا بخواهید همسری مناسب وبا تقوا نصیب شما بکند وبزارید شخصی که به شما علاقه دارد به دنبال شما بیاید نه اینکه شما به دنبال او بروید .
انشاءالله –آگاهانه وباچشمی باز بااین مسئله برخورد کنید .
یاعلی…………
نکته ی اخلاقی.
امیر المونین علی علیه السلام فرمودند:علاقه ی شدید چشم را کوروگوش راکر می کند.
..
توسط میثم رشید · 3488 روز 10 ساعت 46 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
ELHAM304
خب این از اخلاقای خاص دخترات که دیر وارد یک رابطه میشن ولی وقتی وارد شدن چنان درگیرش میشن که رهایی از اون واقعا” واسشون سخت و غیر ممکنه ..و متاسفانه شما چنان خودتونو درگیر این رابطه بیهوده کردید که رفتاراتون بیشتر شبیه موش و گربه بازی شده و برای خودتون فقط و فقط یک ذهنیت بیهوده درست کردید … در ضمن باید بدونید فردی که کسی رو دوست داره حاضر نیست عامل ناراحتی اون بشه و این مورد برای دوست شما صادق نبوده … در حال حاضر شما باید کاملا” آروم باشید و با ایشون طوری رفتار کنید که با بقیه پسرهای دانشگاه رفتار میکنید در غیر اینصورت اگه بخوای رفتارای گذشته رو که خودتون عامل ایجاد رابطه شدید رو تکرار کنید فقط و فقط زندگی رو برای خودتون سخت کردید …
توسط مدیریت سایت - محمدی · 3167 روز 1 ساعت 1 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست