


تست روانشناسی:جایگاه منتقدان
تست ازدواجتست استرستست اضطرابتست افسردگیتست دوپینگتست روانشناسیتست روانیتست عشقتست ورزشجایگاه ازدواج در خانوادهجایگاه خانوادهجایگاه خانواده در اجتماعجایگاه روانشناسیجایگاه منتقدانمنتقدان اینترنتیمنتقدان فیلممنتقدان مجازی
بیش از نیم قرن است که به بهانههای مختلف، انجمنها، منتقدان، کارگردانان، اصناف، مجلات تخصصی و امروزه سایتها و وبلاگها به انتخاب بهترین فیلمهای تاریخ سینما میپردازند. فیلمهایی که همیشه 10 تای اول آن را میتوان (با کمی جابهجایی) به راحتی از پیش حدس زد. فیلمهایی که به نظر من اگرچه خوب هستند، اما اگر نخواهیم از حق بگذریم، تاریخ مصرف خیلیهایشان تمام شده است و حتی میتوان گفت خیلیهایشان منقضی شدهاند. فیلمهایی که عموما بر پایه «داستان» انتخاب شدهاند و نه هیچ چیز دیگری. آن هم نه داستانهایی با کشوقوس فراوان یا بدیع، بلکه داستانهایی مربوط به نیم قرن پیش بدون هیچ پیچیدگی، معما، سرنخ و هر چیز دیگری. آخرین رایگیری این فیلمهای ترشیده(!) به انتخاب مجله «سایتاند ساوند» برمیگردد که باز هم هیچ تفاوتی به جز یک جهش بیمزه(!) نداشته است. شاید سوال بشود برایتان که چرا بعد از چند هفته به سراغ این موضوع رفتهایم؟ پاسخ مشخص است؛ آیا واقعا نظر منتقدان سینما مهم است؟ آیا باید به نظر آنها گوش داد و نظرشان را خواند؟ آیا واقعا این انتخابها، بهترین انتخابها هستند؟ قطعا پاسخ من به این سوالها «خیر» است و حتی اگر بخواهم کمی جلوتر بروم، باید بگویم دوران اینگونه انتخابهای بیمزه تمام شده است. منتقدان امروز غربی چیزی به جز یک سری آدم افسرده و محافظهکار نیستند. چه کسی باور میکند آدمی وجود داشته باشد که از سال 1950 تا سال 2012 کماکان فیلم محبوبش «همشهری کین» باشد؟! مگر میشود سلیقه، احساس، دلخواه و مهمتر از همه نگاه یک آدم 62 سال بدون تغییر مانده باشد؟! در این مقاله ابتدا مروری سریع بر 10 فیلم برتر تاریخ سینما میاندازیم و سپس نکاتی در نقد این فهرست برای شما میآورم.تست استرس
سرگیجه یک همشهری کین
آنقدر درباره فیلم «همشهری کین» گفته شده و خود ما در این صفحه پنبه این فیلم را زدیم که نوشتن دوباره درباره این فیلم، بیهودهترین کار عالم محسوب میشود. پس به سراغ «سرگیجه» میرویم، فیلمی که 56 سال پیش تولید شده است. این فیلم در زمان خودش تنها در دو رشته نامزد جایزه اسکار شد که موفق به دریافت هیچ کدامش هم نشد. جالب اینجاست که این دو رشته هم ربطی به هیچکاک نداشت! و در نامزدی برای طراحی صحنه و صدابرداری فیلم خلاصه میشد. به جز صدف نقرهای جشنواره سباستین و یکی دو جایزه معمولی، این فیلم افتخار دیگری هم کسب نکرد. چند سالی که گذشت انگار یکباره انجمن منتقدان آمریکا از خواب بلند شدند و دریافتند که ای دل غافل، از چه شاهکاری غافل شده بودند! پس یکباره این فیلم در نظرسنجیهای سینمایی وارد شد و همیشه جزو 10 فیلم اول قرار گرفت تا اینکه عاقبت در سال 2012 توانست به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما شناخته شود. فیلمی که به جز یک حرکت زوم و فوکوس و چند دکور معمولی هیچ چیز دیگری نداشت. درست مانند خود هیچکاک که اگر چه در استاد بودن او شکی نیست، اما امروز توصیف او به عنوان «استاد دلهره» نامردی در حق کارگردانان خوبی است که خیلی بهتر از او تعلیق و دلهره را بلدند به نمایش بگذارند. نکته جالب دیگر این است که از دید مخاطبان، هر دو فیلم جایگاهشان در جدول نظرسنجی مخاطبان حولوحوش ردههای 40 جدول است!
قاعده بازی در توکیو
دو فیلم بعدی فهرست بهترین فیلمهای تاریخ سینما به فیلم «داستان توکیو» و «قاعده بازی» اختصاص دارد. «داستان توکیو» ساخته شده در 61 سال پیش است که به جز جایزه انستیتوی فیلم انگلیس، یک جایزه هم از یک جشنواره ناشناخته(!) برای بهترین بازیگر مکمل زن دریافت کرده است. اگرچه نباید شک کرد که داستانی که اوزو برای ما روایت کرده است، بسیار عالی است، اما اینکه بخواهیم بگوییم این فیلم سومین فیلم تاریخ سینماست، قطعا حرفی غیرمعقول است. فیلم اوزو تنها یک روایت ساده از یک اتفاق ساده است که خیلی هم ساده ساخته شده است. اما «قاعده بازی» کمی متفاوت است. تاریخ ساخت این فیلم به 73 سال پیش بازمیگردد و ژان رنوار کارگردان آن بوده است. فیلم به جز یک جایزه، در هیچ جشنوارهای افتخار کسب نکرده است و تا مدتها هیچ منتقدی درباره آن ننوشته بود و حتی بدترین نقدهای تمسخرآمیز هم درباره آن نوشته شد. اما این فیلم هم مانند «سرگیجه» یکباره عزیزدردانه منتقدان شد! این فیلم هنوز که هنوز است در نوع خودش فیلمی بسیار غریب است که اگر چه «توهم بزرگ» این کارگردان از نظر من فیلم بهتری است، اما نمیتوان نوآوری رنوار در «قاعده بازی» را نادیده گرفت. با کمی ارفاق میتوان این فیلم را جزو 20 فیلم (و نه 10 فیلم) خوب تاریخ سینما جای داد.
طلوع یک اودیسه فضایی
دو فیلم بعدی فهرست 10 تایی منتقدان به فیلم کمتر شناختهشدهای به نام «طلوع: ترانهای برای دو انسان» و «2001: اودیسه فضایی» اختصاص یافته است. «طلوع» 87 سال پیش ساخته شده است و داستانش کمی متفاوتتر از فیلمهای همدوران خودش است. داستان تکخطی این فیلم از این قرار است که کشاورزی به دام یک زن فاسد میافتد، پس سعی میکند زنش را غرق کند. فیلم در زمان خودش توانست سه اسکار برای بازیگری، فیلمبرداری و بهترین فیلم به دست آورد که با در نظر گرفتن دو رقیب جدی این فیلم یعنی «سیرک» ساخته چارلی چاپلین و «خواننده جز» ساخته آلن کراسلند در آن سال، بعید هم به نظر نمیرسیده است. اما درباره «2001: اودیسه فضایی» میتوان صفحات بسیاری نوشت و قطعا این فیلم را میتوان جزو 10 فیلم برتر تاریخ سینما دانست. هر چند به نظر من فیلم «درخشش» و «دکتر استرنج لاو» شایستگیهای بیشتری از این فیلم دارند. این فیلم 46 سال پیش ساخته شده است.
جویندگانی با دوربین فیلمبرداری
«جویندگان» ساخته جان فورد و «مردی با دوربین فیلمبرداری» ساخته ژیگا ورتوف که رتبههای بعدی این فهرست را از آن خود کردهاند، به ترتیب 58 و 85 سال قبل ساخته شدهاند. «جویندگان» طبعا همان چیزی است که همیشه مد نظر آمریکاییها بوده است و جان وین بازیگر نقش اصلی این فیلم، همان ابرقهرمان تنهای آمریکایی است که به اشکال مختلف در طول زمان در سینمای آمریکا به نمایش درآمده است. یک اثر ملی که به عنوان بهترین فیلم وسترن تاریخ سینما هم شناخته میشود. اما «مردی با دوربین فیلمبرداری» کمی متفاوت از تمام فیلمهای این فهرست است. ژیگا ورتوف را بیشتر به عنوان یک نظریهپرداز سینمایی میشناسند که نظریه «دوربین-قلم» را منتشر کرد. او مخالف شدید رابطه ادبیات با سینما بود و هر دو را مستقل از هم میدانست. او از مستندسازان معتبر سینماست که این فیلم او نیز یک مستند بلند از زندگی مردمان شوروی سابق است. نقش ورتوف در صنعت و هنر سینما بسیار بارز است. بسیاری از تکنیکهای فیلمبرداری، تدوین و لابراتواری فیلم مدیون زحمات اوست، اما این دلیل نمیشود یک فیلم مستند یکباره سر از میان دهها فیلم غیر مستند در بیاورد و در جایگاه هشتم بهترین فیلمهای تاریخ سینما قرار بگیرد که اگر اینطور بود، قطعا مستندهای بهتری مانند سهگانه گادفری رجیو و حتی فیلم ران فریک مستحقتر بودند.
مصائب هشت و نیم
فیلمهای نهم و دهم فهرست اختصاص به دو فیلم «مصائب ژاندارک» اثر درایر ساخته 86 سال پیش و «هشت و نیم» اثر فدریکو فیلنی ساخته 51 سال پیش دارد که به نظر من هر دو فیلم در عین خوب بودن، نمیتوانند جزو فهرست 10 تایی باشند. «مصائب ژاندارک» یک اثر کاملا مستقل اما در مایههای درایری هست که بیشتر به یک تلهتئاتر شباهت دارد تا یک فیلم سینمایی. فیلمی سیاه و سفید، با ریتم کند و مقدار زیادی اشک و ناله! اگرچه در استاد بودن درایر شکی نیست، اما مدت زمانی است که این نوع فیلمها دیگر خریداری ندارد و جالب است که این فیلم طی این همه سال حتی یک جایزه هم دریافت نکرده است. اما «هشت و نیم» فیلمی است که به سینمای استاندارد بسیار نزدیک است و اگرچه باید آن را یک اثر شخصی خواند، اما قطعا جزو بهترینهای سینماست. با کمی گشادهدستی، بودنِ این فیلم در میان 10 فیلم برتر دور از ذهن نیست.
روزگار سپریشده مردمان سالخوردهای به نام منتقد سینما
اولین نقد جدی که میتوان به این فهرست داشت، تاریخ ساخت فیلمهایی است که در این فهرست جای گرفتهاند. جدیدترین فیلم متعلق به 46 سال پیش است و قطعا اولین سوالی که به ذهن میرسد، این است که آیا در این 46 سال هیچ فیلمی که شایستگی بودن در فهرست 10 تایی برترینها را داشته باشد، ساخته نشده است؟ آیا هیچ کارگردانی در این 46 سال فیلمی که شایسته باشد نساخته است؟ اصلا آیا در این 46 سال هیچ اتفاقی در سینما نیفتاده است؟ عناصری مانند پرده عریض، صدای دالبی، شکست زمان در روایت، میزانسن، دکور، جلوههای ویژه و صدها اتفاق هنری – صنعتی و تکنیکی آیا اصلا مهم نبوده است؟ قطعا منتقدانی را که این فیلمها را انتخاب کردهاند و تنها به سلیقه قدیمی و پیرمردی خود اکتفا کردهاند، نباید جدی گرفت.
دومین نقد به نبود نامهایی بازمیگردد که اگر نگوییم نابغه، حداقل استادان بزرگی در سینما بودهاند که جریان متداول سینما را وارد فاز دیگری کردهاند. نامهایی مانند هاوارد هاکس، بیلی وایلدر، میکل آنجلو آنتونیونی، اینگمار برگمان، روبر برسون و… تا نسل کمی قدیمیتر مانند جارموش، لینچ، پولانسکی و… یا حتی نسل جدیدتری مانند ایناریتو، نولان، تورناتوره و خیلیهای دیگر. یا جایگاه کسانی مانند اسپیلبرگ، لوکاس، کامرون و امثالهم که تکنیک و صنعت سینما را دگرگون کردهاند اگرچه داستانهایشان مانند داستانهای نیم قرن پیش نیست!
سومین نقد به عدم دستهبندی فیلمها بر اساس سبک و ژانر بازمیگردد که انگار دستپاچه، هر کس از هر چه یافته در این فهرست ریخته است و منتقدان از بین صدها فیلم با موضوعات، سبکها و ژانرهای مختلف دست به انتخاب زدهاند. مگر میشود یک فیلم مستند در میان دهها فیلم داستانی کلاسیک قرار گیرد، اما خبری از هیچ فیلم نوآر، سورئال، نئورئال، اکسپرسیون و مشابه در میان نباشد؟! آیا میتواند بدون دستهبندی فیلمها به ژانرهای مختلف، فیلم برتر را یافت؟ آیا برای این منتقدان فرقی میان فیلم علمی – تخیلی کوبریک با فیلم وسترن «جویندگان» نیست و این دو باید در یک رده قرار گیرند؟ به راستی در این یک قرن و اندی، هیچ فیلم رمانتیک، حماسی، اکشن، جنگی و… ارزشمندی ساخته نشده است که بسنده این منتقدان تنها به داستان فیلمها بوده است و گاهی از سر شرمندگی فیلمی مانند «قاعده بازی» را هم در آن جای دادهاند؟ چهارمین نقد باز هم به نوع انتخابها باز میگردد که در ابتدای مطلبم به آن اشاره کردم. آیا واقعا میتوان فیلمی را نیم قرن پیش دوست داشت و هنوز هم آن فیلم، فیلم محبوب آدم باشد؟!
توسط مدیریت سایت درمشاوره خانواده · پاسخ 2983 روز 19 ساعت 35 دقیقه قبل
سوال: 43 پذیرفته شده: 1 ( 2% ) | امتیاز: 867
سلام من تازه عضوانجمن شدم نوشته های بالاروخوندم چرندکامل بود ماهمیشه ازهمه ایرادگرفتیم بانقدهای الکی الان نمیدونم من نظرموبایددرموردنوشته هابگم درموردچی بگم
توسط bijan · 2982 روز 2 ساعت 32 دقیقه قبل
سوال: 0 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 0
خب شما هر نظری دارید میتونید بنویسید ... این فقط یک نوشته است و شما و هر کسی میتونه نقد بیطرفانه خودش رو قرار بده
توسط مدیریت سایت - محمدی · 2982 روز 2 ساعت 2 دقیقه قبل