


ايا بدون علاقه ميشه ازدواج كرد؟
با سلام من دختري 20 ساله هستم ودانشجو.سه ماه پيش پسر عموم خواستگاري من اومد البته نه خودش خانواده !اولين باري كه مادرم اين قضيه رو مطرح كرد من گفتم نه!هيچ دليل منطقي نداشتم فقط ميدونستم اصلا دوست ندارم حتي بهش فكركنم.وحالا بعد از سه ماه پدر ومادرم منتظرن تا نظرم عوض شه.ولي نظر من تغييري نكرده وهرچي بيشتر به اين قضيه فكر ميكنم كمتر به نتيجه ميرسم وفقط اعصابم خورد ميشه.واقعا پسر خوبيه هم ازلحاظ اخلاقي هم مذهبي ولي من مشكلم اينه كه اين همه سال به چشم برادر بهش نگاه كردم واقعا مثل برادرمه شعار نميدم ونميتونم اون رو به عنوان همسر قبول كنم,حتي تصورشم برام مشكله ودوم اينكه من از ظاهرش وبيشترنوع پوشش خوشم نمياد وازنظر قدي هم باهم تفاوت داريم قدش يه كم كوتاست ومن دوست دارم همسرآينده م ظاهرش ازهمه نظر بامن متناسب باشه ومتاسفانه اين مسائل برام خيلي مهمه ونميتونم چشم بپوشم.با همه ي اينا اصلي ترين مشكل من اينه كه دوسش ندارم وخب دوست داشتن هم كه اجباري نميشه!بعضي وقتا ازبس كه توفكرم شبا كابوس ميبينم دوست دارم بگم نه وراحت شم ويه روز بيدارشم وببينم خواب بوده.نميدونم اينده چه اتفاقي ميفته وايا فرد مورد علاقه من پيداميشه يانه ولي فعلادوست ندارم ازدواج كنم واحساس نياز نميكنم نميدونم چرا. اونم ازدواج با پسرعموم.وميدونم اگه بگم اره به خاطر پدرومادرمه نه علاقه.خواهش ميكنم كمكم كنيد تا ازاين سردر گمي دربيام.درضمن ازازدواج فاميلي هم زياد خوشم نمياد.
توسط masire behesht درازدواج · پاسخ 3383 روز 8 ساعت 57 دقیقه قبل
سوال: 1 پذیرفته شده: 1 ( 100% ) | امتیاز: 0
سلام. خوبید؟ از اینکه این سایت رو برای مشاوره انتخاب کردی، ممنونیم.
خوب شما نباید به چشم برادر به پسر عموی محترمتون نگاه می کردی، شما معلومه که ایشون به چشم خواهر به شما نگاه نمی کرده. چون دوست داره شما همسرشون بشید. برادر جای خود، پسر عمو هم جای خود. پس این صمیمیت رو لطفا بذار کنار. به خودت بگو این آدم یه عدد خواستگار می باشد، مثل بقیه خواستگارها. تا بتونه لااقل این قضیه رو بهتر بررسیش کنی.
خوب من به شما حق میدم، به دل نشستن تو انتخاب همسر خیلی مهمه، تا بهدلت نشینه نمیتونی به عنوان شوهر قبولش کنی که. این خیلی مهمه، چون قراره زنش بشی، قراره با هم پیوند زناشویی ببندی، و قراره دیگه مثل یه برادرت نباشه، قراره شوهرت باشه. پس اگه واقعا میبینی نمیتونی به عنوان یه شوهر قبولش کنی و به دلت ننشسته، زیاد خودت رو اذیت نکن.
ولی خوب قبلش میخواستم بهت بگم اصلا گذاشتی بیان خواستگاری تا با هم حرف بزنید. یا فکر می کنی اگه بیان خواستگاری فکر می کنن همه چی تموم شده است؟
اگه نذاشتی بیان خواستگاری باید بهت بگم این کارو نکن و بذار تشریف بیارن. اول باهاش حرف بزن این بار یه عنوان یه خواستگار به عنوان اینکه قراره شوهرت باشه یا حداقل حرفاشو بشنو. ببین به دلت میشینه یا نه. به عنوان یه شوهر نه به چشم یه برادر. اگه یکی دوباری دیدی نه حست عوض نشد. پس دیگه واقعا به دلت نیست دیگه.
دوم اینکه میخواستم بگم تمام موضوعاتی که ذکر کردی و باعث شده به دلت نشینه همشون یه جورایی ملاک های ظاهری بودن. که البته خوب مقتضای سنته. ظواهر که با اجازتون تو زندگی مشترک عمرشون خیلی باشه 2 ساله. یعنی به قولی از مد میفته و عادی میشه. امــــــــــــــا، امــــــــــــــــــا اون چیزی که هیچ وقت عادی نمیشه، اخلاق و شعور زندگی زناشویی که لازمه همیشه تازه و به قولی آبدیت باشه. بعدشم باید به خودت و به جایگاه و موقعیت خانوادگی و به خواستگارات نگاه کنی. یه دختری هست که خیلی تو چشمه و خواستگار زیاد داره. و بعضا خواستگارهایی که براش میاد خیلی به اون چیزی که میخواد نزدیکه. ولی یکی اون طوری نیست.
اگه میگی پسر خوبیه، شاید بهتر باشی یه کوچولو بیشتر بررسی کنی. یه کم به خودت فرصت بده و حتما پیش مشاوره حضوری دو نفره برید.
اما بعد همه این بررسی ها مشاوره رفتن ها بالا و پایین کردنها دیدی واقعا حست عوض نشد و نتونستی قبولش کنی یه وقت به خاطر مادر و پدرت نشی زنش بشی. اون بیچاره رو بدبختش کنی. اخه خیلی از دخترها این کارو میکنن. شما این کار رو نکن. میری زنش میشی بعد دلت به اون زندگی و شوهرت نیست اون وقت بعد چندصباحی میای اینجا پیغام میذاری چی کار کنم از شوهرم خوشم نمیاد. واقعا باید طوری باشه که چشمت از شوهرت پر بشه و کاملا بتونی بپذیریش و البته لازمش اینه که سطح توقعت هم خیلی بالا نباشه. اگه میبینی به دلت نیست محکم و استوار با متانت و صبوری با پدرو مادرت حرف بزن و راضیشون کن. برات آرزوی خوشبختی می کنم.
اگه باز سوالی هست خوشحال میشم بپرسی اگر هم نه لطفا گزینه حل شده رو انتخاب کن تو نظرسنجی ما هم شرکت بنما. ممنون
توسط خانم زهرا عباسی · 3382 روز 13 ساعت 12 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
خيلي ممنون از راهنماييتون.درمورد جلسه خواستگاري بنا به توصيه يكي از دوستام بهشون گفتم بيان ولي خب خود پسرعموم نبود چون دانشجو ويه شهر ديگه ست!ولي نميدونستم بهشون چي بگم گفتم كه من نميتونم رو پسرتون عيب بذارم ولي نميتونم بگم آره دودل بودم اوناهم ازمن جواب ميخواستن البته جواب آره. عموي من انتظارداشته من همون اول بگم آره وحالا كه دو سه ماهيه منتظر موندن اخلاق ورفتارشم عوض شده حتي نسبت به پدر ومادرم واين خيلي منو آزار ميده كه اگه بگم نه چي ميشه وممكنه اين رابطه برادري بهم بخوره.همه ميگن علاقه چيزيه كه بعد ازدواج به وجود بياد ولي من معتقدم بايد قبل ازدواج وجود داشته باشه كه توخوشت بياد وبخواي باهاش ازدواج كني ونميتونم به اين علاقه اي كه ممكنه بعدا به وجود بياد اعتمادكنم.واقعاسردرگمم.
پس به نظرشما بايد باخودش صحبت كنم وبرم مشاوره؟اصلا نميدونم چي بايد بهش بگم ودرمورد چه مسئله اي باهاش صحبت كنم.
توسط masire behesht · 3381 روز 15 ساعت 15 دقیقه قبل
سوال: 1 پذیرفته شده: 1 ( 100% ) | امتیاز: 0
سلام. شما اصلا به عمو و خاله و دایی و عمه کار نداشته باش. هی بخوای این فکر کنی کی چی کار کرد کی چی کار نکرد . نمی تونی به اصل ماجرا تمرکز کنی. مهم اینه که انتخابت درست باشه. باید همه رو توجیح کنی که فقط قراره با هم حرف بزنید و هنوز هیچ خبری نیست. عمو شما هم انتظار نابه جایی داشتن. شما به این کارها کار نداشته باش. گفتم بهت که به خاطر خوش آمد کسی یا ناخوش آمد کسی ازدواج نکن.
درسته که اصل علاقه بعد ازدواج پیش می یاد، توش هم شکی نیست. ولی خوب قبلشم باید یه چیزهایی باشه دیگه. یه کشش هایی. که احساسی. یه علاقه ای. ناسلامتی قراره به عنوان شوهر طرف رو بپزیری. میخوای باهاش رابطه زناشویی داشته باشی. باید یه نموره ازش خوشت بیاد که. که فکر می کنم خوشت میاد . ولی بیشتر فشارها و رفتارهای دیگرونه که داره اذیتت می کنه.
خوب همینه به آقا داماد بگو. بگو رفتارها و انتظارات دیگرون نمیذاره من درست فکر کنم. این از این
وقتی هم خواستید با هم حرف بزنید. اول بذار ایشون حرف بزنه. حرف بزنه. حرف بزنه حرف بزنه. شما فقط گوش کن. از لابه لای صحبتهاش اگه حرفی ، نکته ای موردی به نظرت رسید یا ازش سوال کن یا نظرت رو بگو.
بعد هم اگه نکته خاصی تو حرفاش نبود و از کلیت حرفاش خوشت اومد و دیدی جا برای بررسی بازه. اگه دلت خواست حالا تو حرف بزن. اگه دیدی خیل تمرکز نداری همون حرفا و برنامه ریزی ها و آینده نگری ها و عقاید انتظارات و آرزوها و غیره و غیره و غیره رو بهش بگو.
تاکید کن که باید بیشتر صحبت بشه(البته اگه جلسه اول برات مثبت بود) بعد هم بگو انتظار و ظرفیت هر جوابیرو داشته باشن. چون شما میخوای فکر کنی. موفق باشی.
باز اگه سوالی هست در خدمتیم
توسط خانم زهرا عباسی · 3381 روز 6 ساعت 15 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
واقعا از راهنماييتون ممنونم.
توسط masire behesht · 3380 روز 14 ساعت 37 دقیقه قبل
سوال: 1 پذیرفته شده: 1 ( 100% ) | امتیاز: 0