


اشتباه من بود از اولش که چشامو باز نکردم و به همه چی تن دادم
با پسری 1سال و نیمه که رابطه دارم اون اهل کردستانه و من کرج،بینمون همه چی سریع پیشرفت می خواستیم ازدواج کنیم حتی سکس هم داشتیم اما کم کم شروع کرد به گیر دادن و محدود کردنم حتی تنهایی نمی تونستم بیرون برم وقتی عصبانی می شد همچی نمی فهمید اما می دونستم دوسم داره برام کادو می خرید بیرون میبرد خوبو مهربون بود اما اینا وقتی بود که رو حرفش حرف نمی زدم هربار یه تو روش وایمیستادم انقدر دادو بیداد میکرد که گریه کنم و بخیال شه،تا تابستون ادامه داشت خانوادش رابطمونو می دونستن و تاییدم کردن اونا هم منو ندیده بودن فقط از رو عکس!!! تابستون که شد از هم دور شدیم چون ما زنجان درس می خوندیم با کلی اصرارو التماس راضی شد برم کلاس زبان و باشگاه یع بار انقدر دعوا کردیم که یه هفته با هم حرف نزدیم اما باز اومد گفت که بدون من نمی تونه گفتم نمی خوام تهدیدم کرد که به خانوتدت رابطمونو میگم و عکسامونو نشون میدم ناچار شدم قبول کنم بعد اون یه بار دیگه هم جدا شدیم که بازم همینطوری اومد جلو من دیگه نمی خواستمش رفتم تو چنتا سایت چت عضو شدم و سعی کردم بهش تعهد نداشته باشم؛ تا اینکه مهر شد و ما بازم باهم بودیم حتی دلم نمی خواست ببینمش دعواهای ریادی داشتیم که حتی منو رد بازم اینکارو کرد که خلاصه اذر ماه تولش بود شب رفتم پیشش که طبق مععمول که گوشیمو پک میکرد فهمید تو این سایتا میرم و کلی منو زد وفش ای افتضاح داد جهنم بود اون شب فرداش تقریبا از خونه فرار کردم اومد دنبالم و گفت می بخشمت امااصلا بهت اعتماد ندارم و باید هر چی من کفتم بگی چشم، منم واسه امتحانام چون نزدیک بود قبول کردم الان بیشتر از یه ماه میگذره اما همچی داغونه نمی خوامش تونم ول نمی کنه به مادرم گفتم البته به جز سکس که گفت اصلا نباید با هم رابطه داشته باشین به درد خم نمیخورین هر روز فش میده منم باز سرد شدم بخدا نمی دونم چیکار کنم خواهش میکنم راهنماییم کنینَ
سلام خوبید؟ از اینکه این سایت رو برای مشاوره انتخاب کردید ممنونیم. بابت تاخیر در پاسخگویی باید ببخشید….
خوب در مورد این مسائلی که بهش اشاره کردی باید بگم خودتون در درجه اول مقصرید! یه رابطه رو از اولش به غلط و اشتباه شروع کردید. و نباید انتظار داشته باشید راهی که از اول به غلط بنا شده از بعدش خوب و صحیح پیش بره. نمی دونم رابطه تون شرعی بوده یا نه!!!
ولی خوب ما بنا رو بر شرعی بودنش میذاریم. ولی خوب بدون اذن پدر ازدواج کردن خودش پر از عیبه. اگر هم که غیر شرعی باشه که دیگه….. و خوب باید بگم به نظرت بهش حق نمیدی که وقتی شما با کسی هستی و همسرته اون وقت بخوای خیلی راحت از بی تعهدی حرف بزنی. هم زمان با افراد دیگری هم باشی؟؟؟
خودت اشتباهاتت رو می دونی، پس دیگه لازم نیست م
ن بهش اشاره کنم. جفتتون پاک زدید هم دیگه رو تعطیل کردید. وقتی دو نفر جرو بحث می کنند. کار به کتک کاری می کشه. کار به داد وبیداد می کشه. مشکل از جفتشونه. هر دو بلد نیستید چه طور با هم حرف بزنید. و به قولی تفاهم لازم رو ندارید ….
من نمی دونم میخواید چی کار کنید ولی اگه با هم دیگه نباشید بهت قول میدم هر کدومتون با افراد دیگری هم که باشید به همین مشکل بر میخورید چون اصول رفتار صحیح رو بلد نیستید.
اما در مورد شما. خوب الان خانواده ات نمی دونن که دیگه خدتر نیستی. پس بهتره فعلا حالا که آقا پسر پات وایساده باهاش ازدواج کنی. تا بعد عروسی ببینید چی میشه. لااقل رابطه تون رو رسمی و علنی کنید. تا بعدا مجبور نشی به خاطر این مشکل که دیگه دختر نیستی و زندگیت به مشکل بر بخوری…
توسط خانم زهرا عباسی · 3332 روز 8 ساعت 55 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
تو بخاطر 2 تا کتک که خوردی انقدر سریع پا پس کشیدی؟ قویی ببااشش ززززننننن . در ضمن خطه کردستان پسرهای فوق العاده ای دارد که انها بودن ارزش سالها کتک خوردن را دارد
توسط aji hamid · 3284 روز 8 ساعت 54 دقیقه قبل
سوال: 0 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 11
m2fk ,
خیلی جالب شد! شما همه کاری رو با ایشون تجربه کردید و چون براتون کادو میخریده اینجا نوشتید که خیلی دوستتون داشته …
اصلا” ایشون حق نداره به شما در مورد باشگاه رفتن چیزی بگه چون رابطه شما رسمی نیست …
واقعا” تعجب میکنم واسه دخترا که چقدر راحت وارد این روابط پر خطر میشن … و چنان دل میبندن که کسی یارای جدا کردنشون رو نداره
ایشون فقط از شما یک عکس داره که شما میتونید در موردش هزارتا داستان بگید پس در این مورد بهش اجازه ندید که وارد حریم خصوصی شما بشه …
و در مورد تموم کردن رابطه به خود شما بسنتگی داره وگرنه هیچ اتفاقی نخواهد افتاد …
امیدوارم یه خورده بهتر تصمیم بگیرید
درضمن برای مشاوره ، به سایت تخصصی مشاوره مراجعه فرمایید .
http://www.moshaver.co
توسط مدیریت سایت - محمدی · 3162 روز 12 ساعت 54 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
سلام من دختری هستم 20 ساله از سن 18 سالگی دوران بدبختیه من شروع شد من عاشق پسر یکی از بستگان شدم مدتی با هم دوست بودیموبعد ازاینکه باخواهرم برای ازدواج مشورت کرد ابجیم گفت تا تواقدام نکنی از من کاری ساخته نیست واونم بخاطر ترس رد شدن از طرف والدینم اقدامی نکرد من خیلی بهش علاقه داشتم ونمیتونستم به کسی جز اون فک کنم تا اینکه اون ازدواج کرد بعد دوسال دیدمش اوایل با عجزوناله که دوسم داره پاپیچ شد که من مجبور شدم ناخواسته فقط برای کمک به مشکلاتش کنارش باشم اما بعد منو با عکساواسایی که ازم داشت تهدید کرد و دوبار بامن رابطه برقرار کرد خیلی زجر کشیدم خیلی سخت بود از طرف کسی مورد تجاوز قرار گرفتم که 5سال میپرستیدمش اما دیگه نتوستم تحمل کنم وبه ابجیم گفتم وباهاش برخورد کرد ومن درسن18سالگی به دور ازچشم خانواده وهیچ قرار دادی زن شدم بعد اون اتفاق هر شب کابوس دیدمو رنجیدم روزا خندیدمو شبا گریه کردم بعد دوسال بانزدیک شدن به خدا اروم شدم وبرای ترمیم پرده بکارتم اقدام کرم که سومین حادثه ی تلخ زندگیمو شاهد بودم اما نمیتونم به ازدواج فک کنم چیکارکنم جواب خونوادمو چی بدم دوسندارم با دروغ زندگی کنم وبه مرد ایندم دروغ بگم از طرفی میترسم با دیدنم پی به ترمیمی بودنش ببره از طرفی نمیتونم واقعیت وبگم چون بهم انگ هرزگی زده میشه چون یکبار امتحان کردم وحقیقتو به پسری که کمی بهش علاقه داشتم گفتم ولی چیزی جز حرفای زشت وزننده نسیبم نشد تروخدا کمکم کنید راهنماییم کنیدمن توان اینو ندارم که حظوری به مرکزه مشاوره برم وقصه ی تلخ زندگیمو بگم قصه ای که درش هم روحم هم جسمم هم احساسم لگد مال شد من شدیدن به حرف زدن با یکی واستفاده از راهنماییاش احتیاج دارم اگه میتونین کمکم کنید 2setare0@gmai.comبه ایمیلم بیاین ترو خدا جوابمو بدید چیکارباید کنم که درست باشه ک جسموروحواحساسه لگد مال شدم ترمیم شه ازخودم متنفرم که دخترم متنفرم………
توسط setasre · 3112 روز 20 ساعت 39 دقیقه قبل
سوال: 0 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 0
setasre,
دوست عزیز هر انسانی در زندگی میتونه مرتکب اشتباهاتی بشه ولی مشکل بیشتر دخترا اینه که خیلی زود عاشق میشن و اعتماد میکنن و بعد یه دفعه از همه متنفر میشن … اگه میخوای آرامش داشته باشی پس خوب گوش کن … اول از همه تاوان اون اشتباه رو با ناراحتی و نگرانی دادی،و اینو باید بدونی لطف و رحمت خداوند خیلی بزرگتر از گناهان ماست و برای برگشت به خداوند و رسیدن به آرامش قرار نیست این اشتباه رو به هر کسی بازگو کنید، چون همین کار شما خوده گناهه و باعث تصورات بد در مورد دیگران و خودتون میشه و باقی قضایا … پس این مورد اول .. ولی مورد دوم باید روزهای بد دیروز رو فراموش کنی و به اینده امیدوار بشی و با توکل بخدا زندگی کنی و در این مورد اگه کوتاهی کنی و باز بخوای با ناامیدی ادامه بدی باز به خودت ظلم کردی .. و سوم اینکه داشتن پرده بکارت دلیلی بر خوب و بد بودن آدما نیست و این تفکر غلط رو از همین الان از ذهنت دور کن … و بدون اگه روزی ازدواج کردی در این مورد نباید حرفی بزنی و برای جبران این اشتباه باید در زندگی آینده تمام تلاشت رو برای گرم کردن زندگی مشترکت انجام بدی … من رک و صریح بهت گفتم دیگه خود دانی که بخوای خودتو تغییر بدی و یا اینکه بشینی و در این تاری که دور خودت پیچوندی بسر ببری ….
توسط مدیریت سایت - محمدی · 3112 روز 15 ساعت 53 دقیقه قبل
اطلاعاتی در دسترس نیست
سلام مرسی از اینکه جوابمو دادین همه ی حرفای شمارو قبول دارم ودرست.اما عاشق شدن یک غریزست ودسته خود آدم نیست که زود عاشق بشه یا نشه من ی دخترم وحسی که دارمونمیتونم سرکوب کنم که…ودرمورد گفتتون که زود متنفر میشم یا نه تاکید میکنم من از پسری متنفر نیستم مشکله من خودمم.من از خودم متنفرم که زمانی انقد ترسو بودم و بی منطق اینو چجوری حل کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من به لطف خدا امیدوارم ومیدونم که منو می بخشه اصا بخاطره همین موضوع هم تاحالا دووم آوردم .به نظره شما اگه نگمو زندگیمو با دروغ به این بزرگی شروع کنم تهش خوب میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟خیلی ممنونم که جوابمو دادین حرفاتون بهم دلگرمی داد مرسی از لطفتون
توسط setasre · 3111 روز 15 ساعت قبل
سوال: 0 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 0
سلام خوبین؟؟؟وقتتون بخیر.شرمنده فک کنم چند روز پیش شما جوابمو ایمیل زدین اما من هرزنامه هامو نخونده حذف کردم بعد حذف متوجه شدم .اگه امکانش هست دوباره برام بفرستین ممنون میشم
توسط setasre · 3106 روز 10 ساعت 9 دقیقه قبل
سوال: 0 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 0