پرسشتان را مطرح کنید

خانه » ازدواج » ازدواج
1 امتیاز
Vote Con!

ازدواج

سردرگم،کمک

سلام روزتون بخیر
من 1 ماه پیامم خصوصی فرستادم اما متاسفانه جوابی نگرفتم
من دختر 23 ساله هستم از سال 89 با یک اقایی اشنا شدم اما تو این 3 سال رابطمون مداوم نبود اما خیلی با هم صمیمی شدیم هی قطع میشد با برگشتن دوباره اون سمت من منم دوباره برمیگشتم سمتش ،یعنی میشد 1ماه ازش خبری نبود بعد با یک زنگ یا اس ام اس من رامش میشدم از اولش میگفت ما فاصلمون خیلی زیاده ما نمیتونیم مال هم باشیم فقط میتونیم لحظه ها خوبی با هم داشته باشیم چون سطح خونواده من از لحاظ مادی بالاتر از اوناس بعد.3 سال این جوری گذشت من خیلی دوسش دارم از احساس اون کاملا مطمین نیستم اون میگه دوست دارم اما اطمینانمو بابت این موضوع جلب نکرده .تا شد 2 ماه پیش تصمیم گرفتیم رابطمون جدی شه 1 هفته جدی شد تصمیم گرفتیم بریم با خانوادهامون صحبت کنیم اون میگفت خانواده تو منو قبول نمیکنن میگفت تو که حرفا منو قبول نمیکنی باهاشون حرف بزن از اونا نه بشنو باورت شه .رفتیم صحبت کردیم خونواده من تنها مشکلشون سربازی نرفتن این اقا بود چون واسه خونواده من مادیات مهم نیس بارهام این موضوع بهش گفتم یعنی نطر خونواده من منفی مطلق نبود اما خانواده اون قبول نکردن گفتن جای من اونجا نیس باید یکی مثل خودشونو انتخاب کنه نه این قدر تفاوت و …
بالاخره ما تمام کردیم .بعد ی ماه دوباره اومد سمتم اس ام اس داد منم گفتم چرا دوباره اومدی سمتم گفت خواستم حالتو بپرسم ،بازم بم اس میده داره همع چی مثل قبل میشه نمیدونم چیکار کنم من خیلی دوسش دارم ی ثانیه ام از فکرش بیرون نمیام،ازتون راهنمایی میخوام که صبر کنم یکم دیگه چون واقعا الان شرایطشو نداره(دانشجو ارشد،کار موقت داره،سربازیم نرفته) یا اینکه ازش دست بکشم؟؟؟
بعد به نظرتون جنس احساسش بهم چیه؟اونم واقعا دوسم داره به خاطر شرایطش عقب میکشه یا چیز دیگه؟

توسط sahar درازدواج · پاسخ 3749 روز 7 ساعت 38 دقیقه قبل

سوال: 3 پذیرفته شده: 1 ( 33% ) | امتیاز: 2

 

پاسخ (14)

  1. 0 votes

    سلام. از اینکه این سایت رو برای پاسخ به سوالت انتخاب کردی ممنونیم. جدا عذرخواهی می کنیم که برخی سوالات خصوصی جواب داده نشدند. از دوستان دیگه هم میخوام که سوالشون رو عمومی بپرسن.
    اما بریم سر اصل مطلب. احساس پاک و عاطفه ی قشنگت رو درک می کنم. قبولش دارم. ولی مدلی که داری خرجش میکنی رو فقط اسبابی برای آسیب رسیدن به خودت میدونم. میدونی داری چه بلایی سر خودت میاری. قشنگ میدونم چه حس و حالی داری. یه جدال سخت بین عقل و عشق. بین خواستن و نبودن. رسما زندگیتو برا خودت داری تبدیل به یه کابوس و خیال بد میکنی. تو خیالات و افکار خودت غرق شدی. در صورتی که واقعیتی که توش داری زندگی می کنی این طوریها نیست. 3 سال یه رابطه رو طولش دادید بعد تازه خانواده هاتون رو در جریان گذاشتید!!! حالا کار به این قسمت ماجرا ندارم. خیلی مکث نمیکنم سرش. فقط اینو بگم اگه این همه مدت کشش نمیدادید و همون موقع خانواده ها رو در جریان میذاشتید، لااقل این همه اذیت نمی شدی. راحت تر میتونستی با این موضوع کنار بیای. بگذریم. مگه نمیگی به خانواده اش گفته، مخالفت کردن. مگه نمیگی همش خودش میگه ما راهمون دوره، تفاوت مالی و … داریم. مگه نمیگی خودش میگه ما مال هم نیستیم. خودش داره میگه دیگه. ولی چون سرکار خانم احساسات بر عقل و منطقت چیره شده، نمی تونی با این حقایق کنار بیای.
    نمی دونم این کار اون پسر رو چه اسمی روش بذارم. معضلی که مبتلا به جامعه ما شده. مشکل تنها تو هم نیست. خیلی از دخترها درگیر چنین رابطه های نامعلومی هستن. رابطه ای که تکلیفش معلوم نیست. پسری که با ابراز علاقه و توجه حتی خیلی کوچیک و جزئی. حتی یه پیام فرستادن تبریک. ذهن دختر رو درگیر خودش می کنه. بدون اینکه هیچ تصمیمی داشته باشه. ببین، نگاه آقایون با نگاه ما خانم ها متفاوته. آقایون به برقراری یه رابطه فکر می کنن. ولی ما خانم ها به تشکیل یه خانواده، به تشکیل یه زندگی و … . برای خیلی از آقایون این رابطه مثل خیلی از روابط دوستانه و معمولی هستش. مثل بقیه روابطیه که با هم جنسهای خودشون دارن. فقط تفاوتش در کشش غریزه ای که با جنس مونث دارن. بودن یه جنس مخالف. ارتباط باهاش داشتن. ذخیره شمارش تو گوشیشون. گهگاهی و از سر چه می دونم تفریح و به یاد بودن پیامکی، تماسی باهاش میگیرن. ولی متوجه نیستن که سیستم فکری یه دختر این طوری نیست. یه مرد شاید بتونه هم زمان با چندتا زن باشه. و اختلالی هم در روح و فکرش ایجاد نشه(البته اگه روابطش اصولی و شرعی باشه) اما جنس مونث تنها میتونه به یه مرد فکر کنه. وقتی درگیر عواطف و احساسات با یه مرد میشه، نمی تونه همون عواطف و احساسات رو با مرد دیگه ای هم داشته باشه( که اگه غیر این باشه طرف اختلال داره). حتی به عنوان خواستگار هم نمیتونه به مرد دیگه ای فکر کنه. ولی جنس مذکر این طوری نیست. نمی دونم اسم این کارشو چی بذارم. ولی فقط اینو می دونم اگه بدونه داره سر احساسات تو چه بازی در میاره، اون وقته که بهش آدم نمی تونم بگم.
    دختر خوب، اگه اون خودش تو رو بخواد میاد جلو، خودشو به آب و آتیش هم میزنه، که مردت باشه. وقتی خانواده اش مخالفن و شرایط بالا رو داره. نمی دونم …. من که علم غیب ندارم. بگم مال هم هستید یا نیستید. فقط اینو می دونم که فقط این وسط با احساسات تو، با عمر و زندگی تو داره بازی میشه. احوالپرسی ها و پیام دادنهای طرف هم فقط همون یه احوالپرسی و به یاد بودن. به یاد بودنی که فقط با هم یه رابطه ای داشته باشیم. همین. فقط به یاد هم باشید. همین.
    این وسط شمایی که نمی تونی حتی به خواستگارهای دیگه ای فکر کنی و الکی میخوای به پاش وایسی. اگه نظر منو بخوای این مدل رفتارها یه بیماریه. که نمی دونم اسمشو بذارم هوس، اسمشو بذارم بلاتکلیفی، اسمشو بذارم اختلال شخصیت. قرآن کریم بهش میگه هوس. میگه فعل حرام. روانشناسا میگن اختلال شخصیت. شماها هم میگید طرف هنوز تکلیفش معلوم نیست. ولی بهتره فراموشش کنی. شمارتو عوض کن. ازدواج بکن. همه چی فراموشت میشه. اگه خودت بخوای. یه پایان تلخ بهتر از یه زندگی تلخ بی پایانه. برات بهترین زندگی رو آرزومندم.
    اگه باز سوالی داشتی می تونی بپرسی. اگر هم نه لطفا گزینه «حل شده» رو انتخاب کنی و نو نظرسنجی ما هم شرکت کنی خوشحال میشیم. باتشکر

    توسط خانم زهرا عباسی · 3749 روز 4 ساعت 51 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  2. 0 votes

    ممنونم از پاسختون
    شما میگید الان من چیکار کنم؟بهش چی بگم؟
    خودم از این شرایط خسته شدم دیکه واقعا به جایی رسیدم که یا باشم یا واسه همیشه برم.من دوسش دارم اونم میدونه من چقدر دوسش دارم وقتی میاد سمتم نمیتونم با احساسم مقابله کنم سست میشم روز از نو روزی از نو.خطمو به خیلی از دلایل نمیتونم عوض کنم.
    آخه گاهی احساس میکنم مطلقا بازیچشم گاهی احساس میکنم واقعا دوستم داره نمیتونه دل بکنه اما شرایط با من بودنو نداره خیلی اذیت شدم ،الانم رسما داغونم،مثلا واسه ارشدم دارم میخونم 1 ماه دیگه کنکور دارم.:(
    من دختر پر طرفداریم نمیخوام از خودم تعریف کنم اونم اینو میدونه بارها گفته خیایا تو حسرت با تو بودنن من لیاقتتو ندارم،اما من میخوام باشه .
    میشه خواهش کنم یه راهی پیش روم بذارید که چطوری باهاش حرف بزنم؟چی ازش بخوام؟اونقدر مغرور که اگه باهاش بد حرف بزنم واسه همیشه میره میدونم اینو

    توسط sahar · 3749 روز 2 ساعت 11 دقیقه قبل

    سوال: 3 پذیرفته شده: 1 ( 33% ) | امتیاز: 2

  3. 0 votes

    ممنونم از پاسختون
    شما میگید الان من چیکار کنم؟بهش چی بگم؟
    خودم از این شرایط خسته شدم دیکه واقعا به جایی رسیدم که یا باشم یا واسه همیشه برم.من دوسش دارم اونم میدونه من چقدر دوسش دارم وقتی میاد سمتم نمیتونم با احساسم مقابله کنم سست میشم روز از نو روزی از نو.خطمو به خیلی از دلایل نمیتونم عوض کنم.
    آخه گاهی احساس میکنم مطلقا بازیچشم گاهی احساس میکنم واقعا دوستم داره نمیتونه دل بکنه اما شرایط با من بودنو نداره خیلی اذیت شدم ،الانم رسما داغونم،مثلا واسه ارشدم دارم میخونم 1 ماه دیگه کنکور دارم.:(
    من دختر پر طرفداریم نمیخوام از خودم تعریف کنم اونم اینو میدونه بارها گفته خیایا تو حسرت با تو بودنن من لیاقتتو ندارم،اما من میخوام باشه .
    میشه خواهش کنم یه راهی پیش روم بذارید که چطوری باهاش حرف بزنم؟چی ازش بخوام؟اونقدر مغرور که اگه باهاش بد حرف بزنم واسه همیشه میره میدونم اینو بارها اون همه حرفرو بهم زده رفته من داشتم دیوونه میشدم رفتم سمتش با بی محلیاش مواجه شدم اما کم کم خوب شده.دیگه کم اوردم به کمک ی راهنم نیاز دارم عقلم پکیده

    توسط sahar · 3749 روز 2 ساعت 7 دقیقه قبل

    سوال: 3 پذیرفته شده: 1 ( 33% ) | امتیاز: 2

  4. 0 votes

    به بظرتون اگه ازش بخوام بیاد بریم پیش ی مشاور غیر معقوله؟میتونه کمکی بهم بکنه؟
    به نظرتون پیشنهادم قبول میکنه؟
    چجوری ازش بخوام که شبیه دستور نباشه فقط جنبه اینکه بخوایم تکلیف معلوم شه ازش میخوام؟

    توسط sahar · 3749 روز 1 ساعت 44 دقیقه قبل

    سوال: 3 پذیرفته شده: 1 ( 33% ) | امتیاز: 2

  5. 0 votes

    دختر خوب تو که باز حرف خودت رو میزنی. من که بهت گفتم چی کار کن. پاک زدی خودت رو مرخص کردی. بیشتر از اون تو به مشاوره احتیاج داری. الان من مشاور. این حرفی که بهت زدم رو گوش کردی!!!!! چرا نمی تونی شمارتو عوض کنی؟؟؟؟ بهت میگم فراموشش کن. میگی بریم مشاور. میخوای تو رو بندازی که بیا با هم ازدواج کنیم. مگه نمیگی جدی شدیم و به خانواده ها گفتیم، مخالف بودن. خودشم که دم دمی مزاجه، میره و میاد. این چه مدل خواستنی هستش که یه ماه میشه که هیچ خبری ازش نیست بعد یهو سر و کلش پیدا میشه. بهت دارم میگم این طرف مشکل داره. اون وقت میگی بریم مشاور!!!!!!
    عزیز من اگه اومدی اینجا مشاور، اول از همه من بهت میگم الان تو این شرایط شما با این حالت تشویش و به هم ریختگیت. کاملا واضحه که این تصمیم و ازدواج بر پایه فقط و فقط احساس و عاطفه است. یه احساسی که چشم و گوش آدم رو میبنده. زندگیتو تعطیل می کنه. اگه اسیر این احساس بشی، میشی همون هزاران هزار دختری که تو دام همین احساس و به قولی هوس افتاد. بازیچه دست این جور پسرها شدن. لیست سوالات چند صفحه قبل رو شروع کن به خوندن و بیا جلو. اول درگیر احساساتت می کنن بعد هم سوء استفادشونو می کنن.
    باور کن دارم جدی میگم اول تو خودت باید درست بشی. به نفعته یه مدتی حداقل سه ماه، حداکثر 6 ماه فاصله بگیری از این ماجرا. اصلا باهاش ارتباط نداشته باشی. تو 6 ماه تحمل بکن. اگه هیچ خبری ازت نباشه. اگه واقعا تو رو بخواد یه کاری می کنه. پامیشه میاد پیشت. اگر هم نه از سرش میافتی و ولت میکنه میره. تو این فرصت هم وقت داری عاقلانه تر فکر کنی. منطقی ب باش دختر. همش احساسات نمیشه که. اول سوال کردی ازش دست بکشم؟؟؟ حالا پیام میزاری که چه جوری باهاش حرف بزنم که نره!!!! الان تو درگیر احساساتت شدی. یه کم فاصله بگیر و هیچ اقدامی نکن. آروم که شدی. بیا اینجا بیشتر با هم حرف میزنیم.

    توسط خانم زهرا عباسی · 3749 روز 1 ساعت 27 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  6. 0 votes

    خیلی ماهید ممنونم خیلی آروم شدم
    به خاطر کارم نمیتونم خطمو عوض کنم آخه. سوال دیگه بپرسم ؟
    باور کنید تصمیم گرفتم واسه همیشه بذارم کنار تا خرخره پرم،یهو مشاوره به دهنم اومد تو ذهنم گفتم سنگ آخرم بندازم.ولی الان هر کاری شما گفتیدو انجام میدم.
    فقط ی سوال یعنی بهش نگم که واسه چی میخوام واسه همیشه میخوام برم؟دیگه نمیخوام باشم؟
    بی دلیل خطمو خاموش کنم برم؟

    توسط sahar · 3749 روز 13 دقیقه قبل

    سوال: 3 پذیرفته شده: 1 ( 33% ) | امتیاز: 2

  7. 0 votes

    خواهش میکنم. ماهی از خودتونه. خطت رو عوض کن. و اگر نه فایده ای نداره. دوباره کافیه یه اسمس عاشقانه بفرسته. میشناسم شما دخترها رو دیگه. دوباره هوایی میشی. شمارتو عوض کن… مگه اینکه واقعا مقاوم باشی. اصلا اگه خودشو پشت گوشی هم کشت غش و ضعف هم کرد برات نباید مهم باشه. بهش محل نده. تو پسندیدیش دیگه مثلا. حالا اون باید مثل بچه آدم، مثل یه مرد، برای زندگیش تصمیم بگیره. اگه مرد میدونه بیاد جلو و دختر مورد علاقه شو از پدر و مادر اون دختر خواستگاری کنه. مردی یه مرد تا سر مراسم خواستگاری نشینه. تا سر سفره عقد نشینه معلوم نمیشه. واگر الباقیش همه هوسه و بس. همش سوء استفاده از احساسات دخترهاست و بس. ای کاش دخترها یه کم رو احساساتشون تسلط داشتن. مثل خیلی از دخترهای دیگه، مثل خیلی از مادرامون احساس و عاطفه و تمام عشقشون رو نگه میداشتن برای بعد از سفره عقد و همشو میریختن به پای مردی که یه عمر قراره مردشون باشه و تعهد داده و مسئولیت قبول کرده. نه مردی که چند صباحی بخواد به هر بهونه ای با یه اسمس یا دلبری پشت تلفن دختر مردم رو گول بزنه و دو هوا کنه. عشق و احساس پاکت رو بزار برای مردی که مردونه میاد جلو. تمام قد و برای تشکیل یه زندگی آستین هاشو بالا زده. برای قبول مسئولیت. اون وقت باید برای چنین مردی، جونم بدی. نه این پسرهایی که نمی دونم بهشون چی بگم. هوسشون کف دستشونه و تو چشماشون. همین پسرها، همین مردها که دنبال عشقشون تو خیابون میگردن و نمی دونن تعهد رو چه جوری می نویسن وقتی میخوان زن بگیرن، حتی همونایی که با دوست دخترهاشون رابطه نامشروع هم داشتن وقتی میخوان زن بگیرن میرن دنبال اون دختر نجیبه… نه اونایی که باهاش دوست بودن.
    اراده کن جلوی احساسات ت وایسا تا هر کسی نتونه ازت سوء استفاده کنه. اگه این بار تماس گرفت اگه اون تماس گرفت. تو تماس نگیر. اسمس هم نده. اگه اسمس هم داد جواب نده. بذار زنگ بزنه. اگه زنگ زد اگه زنگ زد. خیلی جدی و محکم باهاش برخورد کن. و بگو ما باید برای آینده مون تصمیم بگیریم و من نمیخوام دیگه بازیچه دست کسی باشم. من میخوام زن یه زندگی دائمی باشم. نه دختر رویاهای تو ، اون هم تو گوشیت. نمی خواد باهاش دعوا هم کنی. نمی خوادم احساسی باهاش برخورد کنی. خیلی محکم و مصمم. باش. اتفاقا اگه مصمم باشی برات خیلی بهتره. بهش بگو اگه تصمیمت برا زندگی جدیه خانوادت با خانواده ام تماس بگیرن. اگر هم نه برو دنبال زندگیت و دیگه با من تماسی نگیر. همین. بعدشم ممکنه باز پیام بده. تماس هم بگیره. تو باید مقاوم باشی و گول نخوری. برات سعادت و خوشبختی رو آرزو می کنم. قدر خودتونو بدونید. نذارید بازیچه باشید. موفق باشی

    توسط خانم زهرا عباسی · 3748 روز 21 ساعت 51 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  8. 0 votes

    چشم حتما عمل میکنم بهش ممنونم که راهنماییم کردید از خدا بهترین هارو واستون میخوام.بازم ی دنیا ممنونم متشکر

    توسط sahar · 3748 روز 21 ساعت 31 دقیقه قبل

    سوال: 3 پذیرفته شده: 1 ( 33% ) | امتیاز: 2

  9. 0 votes

    سلام
    خیلی حالم در هم بود اومدم کمکم کنید
    من کاری که گفتید و کردم خطمو خاموش کردم.میدونید بدبختی من چیه؟اینه که ما بچه ی محلیم من میبینمش.پری روز دیدمش.مثل همیشه تمام وجودم لرزید از اون روز به بد دوباره روز از نو روزی از نو تازه یکم کنار اومده بودم. اصلا حالم خوب نیس داغون داغونم چند بار خواستم خطمو روشن کنم بهش اس بدم اما جلو خودمو گرفتم.نمیدونم دیگه چیکار کنم زندگیم شده جهنم .میشه ی راهی پیش روم بذارید ؟؟؟؟

    توسط sahar · 3742 روز 22 ساعت 58 دقیقه قبل

    سوال: 3 پذیرفته شده: 1 ( 33% ) | امتیاز: 2

  10. 0 votes

    سلام. خوبید؟
    مگه تو اول سوالت نگفتی فاصله تون از هم زیاده. منظورت فاصله طبقاتی بود؟
    مگه تو چقدر میری بیرون؟ مگه چقدر میبینیش؟
    ببین. مگه تصمیمت رو نگرفتی. دختر خوب ما جنس آقایون رو میشناسیم، اگه چیزی رو بخوان تمام سعیشونو میکنن به دستش بیارن. لابد جنمشو نداره دیگه. پس یه کاری می کرد. میخواد همین طوری با هم باشید تا کی؟ خودتم که اون موقع گفت مثل بچه آدم حرف از ازدواج نمیزنه و همش ساز مخالف و یاس و ناامیدی داره. پس معلومه حالا حالا قصد ازدواج نداره. بالاخره باید یه کاری می کرد. میخوای شان و شخصیت خودت رو بیاری پایین!!! بهش پیام بدم یعنی چه؟ به خودت مسلط باش. مشکلت اینه که هنوز داری بهش فکر می کنی. اگه جنم داشت آدرست رو بلده دیگه یه کاری باید می کرد. منظورت آویزون شدن و مزاحمت نیست. منظورم اینکه باید یه اقدامی می کرد. این پسره به درد نمی خوره. الکی خودت رو معطل نکن.

    توسط خانم زهرا عباسی · 3742 روز 21 ساعت 15 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  11. 0 votes

    سلام .همش نمیبینمش یهویی دیدمش.خودم اینایی که گفتیدو میدونم اما نمیدونم چرا وقتی میبینمش تمام سیستم عصبیم بهم میریزه.چند روز درب داغون میشم.خودم میدونم اینو میدونم حالا حالاها قصد ازدواج نداره چون موقعیتشو نداره اون بارم واسه خاطر اصرارا من رفت با خونوادش حرف زد اونام همونایی که خودش میگفتو گفتن.
    دیگه واقعا از دست خودم خسته شدم بیشتر از خودم عصبانیم تا اون.تمام حقایق میدونم دارم با چشا خودم میبینم، اما نمیدونم چرا نمیخوام بپذیرمشون؟

    توسط sahar · 3742 روز 10 ساعت 31 دقیقه قبل

    سوال: 3 پذیرفته شده: 1 ( 33% ) | امتیاز: 2

  12. 0 votes

    سلام.
    عزیزم. میئونم سخته. چون بهش وابسته شده بودی.هم از لحاظ عاطفی و…
    طبیعیه سحر جان. یه کم طول میکشه تا عادت کنی. درکت می کنم. فقط لازمه هر وقت دیدیش خیلی طبیعی و معمولی رفتار کنی. تغییر مسیر بدی. سرت رو بندازی پایین و راه خودت رو بری. مثلا تو الان دو دوران ترکی دیگه . باید دوران نقاهت رو رد کنی دیگه. و این به خودت بستگی داره. هر چی کمتر بهش فکر کنی. هر چی سرت رو بیشتر شلوغ کنی و به چیزهای مختلف فکر کنی راحت میتونی با قضیه کنار بیای.هز چی نشونه و یادگاری و خاطره ازش داری رو بذری کنار و… زودتر این دوره رو کنار میذاری. این شبها رو ار دست نده. رابطه ات رو با خدا قوی کن. قلبهای ما همه دست خداست.
    موفق باشی

    توسط خانم زهرا عباسی · 3740 روز 21 ساعت 11 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

  13. 0 votes

    سلام
    مرسی از همدردیتون امیدوارم که بتونم کنار بیام
    بازم ممنون

    توسط sahar · 3740 روز 19 ساعت 45 دقیقه قبل

    سوال: 3 پذیرفته شده: 1 ( 33% ) | امتیاز: 2

  14. 0 votes

    sahar,

    خب وقتی کسی اینطور در انتخابش تردید داره نمیتونه درست تصمیم بگیره .. در مورد ایشون باید بگم اعتماد بنفسی برای خاستگاری نداره و میترسه در اینده کم بیاره … اگه قبلاگ تمام حرفاتو بهش زدی بهتره این رابطه رو زودتری تموم کنی چون وقتی نمیتونید به هم برسید فقط هر روز وابسته تر میشید و این برای شما که دختر هستید بسیار آسیب پذیر تره … پس بهتره اگه با ایشون تموم کردید حتی سیم کارت رو قطع کنید تا از این ارتباط بیهوده بیرون بیایت

    توسط مدیریت سایت - محمدی · 3479 روز 57 دقیقه قبل

    اطلاعاتی در دسترس نیست

پاسخ شما

ازدواج | مشاوره جنسی رایگان

یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.