مشاوره خانواده رایگان:سلامتی خانواده
تاثیر بیماری بر خانوادهتاثیر سلامتی بر خانوادهحفظ سلامتی خانوادهخانواده سالمسلامتی اعضای خانوادهسلامتی افراد در خانوادهسلامتی خانوادهمراکز مشاوره تهرانمرکز مشاورهمرکز مشاوره آنلاینمرکز مشاوره ازدواجمرکز مشاوره اصفهانمرکز مشاوره تهرانمرکز مشاوره خانوادهمرکز مشاوره روانشناسیمرکز مشاوره کرجمشاور تلفنی خانوادهمشاور خانواده خوب در تهرانمشاور زنانمشاوره آنلاینمشاوره آنلاین خانوادهمشاوره آنلاین شغلیمشاوره ازدواج تستمشاوره انلاینمشاوره اینترنتیمشاوره تلفنیمشاوره تلفنی آنلاینمشاوره تلفنی تهرانمشاوره تلفنی خانوادهمشاوره تهرانمشاوره خانوادهمشاوره خانواده آنلاینمشاوره خانواده تلفنیمشاوره خانواده تهرانمشاوره خانواده رایگانمشاوره رایگانمشاوره رایگان خانوادهمشاوره روانشناسی آنلاینمشاوره شغلیمشاوره شغلی آنلاینمشاوره وانشناسی
عمق فاجعه بیش از این حرفهاست. با مردم استانهایی چون خوزستان، ایلام، کردستان، لرستان، کرمانشاه و بوشهر که صحبت میکنی، همین را ازشان میشنوی. از شرایط ناراضی هستند و دارند زجر میکشند. میگویند هیچ کس به فکرشان نیست. کار به اینجا رسیده که دست به دعا برداشتهاند که یکی از این گردوخاکهای وحشتناک مداوم به تهران برسد، شاید کسی به فکر بیفتد. اتفاقی که به نظر میآید وقوع آن در صورت تداوم بیتوجهی به پیدا کردن راه علاج دور از ذهن نباشد. چند سال پیش شاید تنها استانی که درگیر چنین شرایطی میشد، استان خوزستان بود، اما رفتهرفته با گذر سالها دامنه فعالیت این ذرات افزایش یافت تا امسال که تبدیل به بحرانی فراگیر در چند استان کشور شده است. گردوغباری که اتفاقا هر از گاهی مهمان تهران هم میشود. جدای از خطراتی که محیط زیست را تهدید میکند، باید فکری به حال مردمی کرد که در این استانها اقامت دارند و در معرض چنین شرایط خطرناکی قرار دارند. شرایطی که ممکن است فاجعهای به بار بیاورد که نتوان با هیچ راهی التیامش بخشید.مشاوره تلفنی خانواده
شاید هم راست میگویند که فراموششان کردهایم. برای اینکه یک بار هم بهشان ثابت کنیم که از یادمان نرفتهاند، فقط یک دقیقه چشمانتان را ببندید و خودتان را جای آنها بگذارید. چشمانتان را باز کنید و روی میزتان را دست بکشید. کپهای از خاک روی میزتان است و مقدار زیادی هم از روی میز بلند میشود و هوای اتاقتان مثل هوایی که از پنجره روبهرویت میبینی میشود؛ پنجرهای که روزگاری بازش میکردی و کارون را هرچند دور تماشا میکردی. با آن فاصله زیاد کارونت را میدیدی. امروز اما پنجره را که نمیتوانی باز کنی هیچ، تصویر کارون عزیزت را هم از این قاب نمیتوانی ببینی. تصور کن از منزل که خارج شوی، مانند افراد نابینا مجبوری مواظب باشی پایت را کجا میگذاری. پنج دقیقه چشمتان را ببندید و فکر کنید نابینا هستید. نهتنها نابینا؛ که باید خاک و ذرههایی که هنوز معلوم نیست چه ترکیب شیمیایی دیگری در خود دارند، تنفس کنید. حاضر نیستید حتی تصور کنید. تصویر شهری را پیش چشم بیاورید که روزی عروس بودنش را به چشم میدیدید و حالا هر سال باید سبزی بیدوام کوتاهمدتش را ببینید. درختانی که هر سال زودتر از موعد زرد میشوند و دیرتر از موعد سبز. خیلی از این درختها حتی دیگر روحیه جنگیدن بر سر سبز بودن را ندارند. خشکیدهاند. فکر کن در خیابانهای شهرت راه بروی و چشمت به همشهریانت بیفتد که روی زمین نشستهاند و نفسشان بالا نمیآید یا… حالت بد شود و سریع خودت را به نزدیکترین بیمارستان برسانی و تختهای اورژانس پر از کودک و افراد پیری باشد که به کمک اکسیژن نفس میکشند. مادرهایی که کنار تخت بچههایشان نگران نشستهاند و سرفه میکنند. آنقدر زیادند که جایی برای تو ندارند و حتی ماسکی ندارند که خودت را به بیمارستان دیگری برسانی. شهری را تصور کنید که هر روز غرق خاک است و آنوقت شما مجبور باشید برای پیدا کردن داروخانهای که ماسک فیلتردار داشته باشد، کل شهر را با همان گردوخاک زیرورو کنید. یک لحظه به آن فردی فکر کنید که هشت سال برای کشورش جنگیده، شیمیایی شده، شهرش ویران شده، ولی به هر قیمت خواسته بعد از جنگ در شهر خودش بماند. این روزها او چطور نفس میکشد؟ چه هوایی را به درون ریههای بیمارش میفرستد؟ گوشهایتان را تیز کنید، صدای سرفههایش را میشنوید. اینجا همینطور است. صدای پرندههایی که همیشه شهر را روی سرشان میگذاشتند در صدای سرفهها گم است. کسی چه میداند؟ شاید آنها هم دیگر نای پرواز ندارند و گوشهای نشستهاند و دارند سرفه میکنند. همین چند دقیقه کافی است.
گردوغبار؛ این بحران ادامهدار
داستان تکراری است. اگر در خبرگزاریها یک جستوجو کنید، یک خبر مشابه را در این خبرگزاریها اما با تاریخهای متفاوت خواهید دید. هواشناسی پیشبینی کرد که گردوغبار استان خوزستان را در برخواهد گرفت. خبر آنقدر تکراری بوده که گاهی خبرگزاریها مجبور شدهاند با زبان طنز مقداری از فضای سنگین را تلطیف کنند. برای مثال خبرگزاریها گزارش کردند که میزان گردوغبار به حدی بوده که عدهای پس از بیدار شدن از خواب تصور کردند هنوز صبح نشده است و ساعتهایشان اشتباه آنها را بیدار کرده است. در این روز میزان ذرات معلق در هوا در اهواز به 45 برابر حد مجاز رسید و سایر شهرهای این استانها هم شرایط مشابهی را با 20 تا 40 برابر حد مجاز ذرات معلق در هوا تجربه کردند.
به گفته فتحی، ذرات با اندازه 10 میکرون، هماندازه ذراتی هستند که از لنت ترمز و لاستیک اتومبیلها جدا شده و در هوا معلق میشوند و میتوانند خطراتی را برای تنفس در این هوا برای افراد ایجاد کنند. حالا تصور کنید که در این روزها اندازه این ذرات به 5/2 میکرون رسیده و خطر آن چندین برابر است. این در حالی بود که در همین روز اعلام تعطیلی دیرهنگام مشکلاتی را برای مردم این شهرها به وجود آورد. گردوغبار مختص امسال نیست و سالهاست که مزاحم کشور ماست، اما شدت و گستره آن از میانه سال گذشته افزایش یافت و مناطق بیشتری را درگیر کرد. سال گذشته سازمان بهداشت جهانی شهر اهواز را آلودهترین شهر جهان از لحاظ کیفیت هوا اعلام کرد. باید صبر کرد و دید امسال سازمان بهداشت جهانی با آمار 50 برابر حد مجاز چه عنوانی را برای شهر اهواز انتخاب میکند. از طرف دیگر استانداری خوزستان یکی از مسئولیتهایش را به فرمانداران شهرها واگذار کرده که در صورت نیاز اقدام به تعطیلی مدارس کنند. به نظر میرسد اما مردم این استانها از مسئولان گله دارند. گلههایی که به گوش دیوان عدالت اداری رسیده و رئیس این دیوان را برآن داشته تا اعلام کند: «به شکایات مردم در زمینه آلودگیها رسیدگی خواهیم کرد.» جالبتر این است که مدیر کل حفاظت از محیط زیست از تصویب طرح جامع کاهش آلودگی اهواز خبر داد. طرحی که تا به حال مردم این شهر هیچ اثری از آن ندیدهاند. در آخرین رشته از سیر تحولات، خبرگزاری مستقل محیط زیست (ایرن) گزارش کرد 150 تن از نمایندگان مجلس با صدور بیانیهای از دولت توضیح خواستند که: «چرا بحران ریزگردها در؟ استان کشور مورد بیتوجهی و غفلت برخی دولتمردان قرار گرفته است.»
آسمان پاکم آرزوست…
مردم دزفول میخواستند صدایشان را به گوش هموطنانشان برسانند. میخواهند حداقل توجه هموطنانشان را داشته باشند تا مرهمی بر دردهایشان باشد، اگر توجه مسئولان را ندارند. درخواست مجوز کردند. مجوزی که فرماندار قول داده بود آن را ارائه کند. مجوزی که در آخرین ساعتهای روز داده نشد و به خاطر اعلام دیرهنگام ندادن مجوز منجر به تجمع مردم در مقابل ساختمان فرمانداری شد. ساختمانی که جنب آن ساختمان شهرداری قرار دارد که از آن یکی از اعضای شورای شهر خارج شد و به مردم پیوست.
مردمی که همه برای نشان دادن شرایط دهانشان را با ماسک یا دست پوشانده بودند. با تاریکتر شدن هوا به جمعیت اضافه شد. بعضیها با تعطیل شدن کار روزانهشان به جمعیت پیوستند. زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودکانی که با بادکنک آبی در کنار یا آغوش مادرانشان بودند. چند نفر با پلاکارد جلوی جمعیت ایستاده بودند که روی آن نوشته بود: «آسمان پاکم آرزوست»، «میخواهم زنده بمانم» نوشته شده بود. مردم هیچ چیز نمیخواستند. فقط میگفتند میخواهند فرماندار را ببینند. در میان جمعیت یک جانباز شیمیایی هم روی ویلچر حاضر بود که با دستگاه اکسیژن نفس میکشید و بریده بریده از خودش میگفت. از اینکه در این هوا چگونه باید نفس بکشد. این شرایط برایش سم است.
قصه از کجا شروع شد؟
اما علت تمام این گردوغبارها چیست که چنین بلایی را به سر استانهای جنوبی که گستره آن گاهی تا تهران هم میرسد، آورده است. حسین جمشیدیان، که پژوهشهای زیادی در همین زمینه انجام داده و خبرهای حوزه محیط زیست را دنبال میکند، منبع 80 درصد این گردوغبارها را خارج از ایران و از کشورهایی چون عراق، سوریه، عربستان و کشورهای شمالی آفریقا میداند؛ کشورهایی که به علت درگیری با پدیدههایی چون خشکسالی و جنگ پوشش گیاهیشان از بین رفته و در نتیجه با یک باد یا توفان کوچک، خاک به راحتی از سطح زمین بلند شده و در هوا پخش میشود و دودش به چشم ما میرود. او همچنین به جنگلزدایی در این کشورها و کشور ما به عنوان یکی دیگر از علل مهم در این ماجرا اشاره میکند. او خشک شدن بخش عراقی یک تالاب را که نیمی از آن در مرزهای عراق و نیمی از آن در مرز ایران است، خاطرنشان میکند و از آن به عنوان یکی از بزرگترین علل خشکی عراق یاد میکند که در بلند شدن خاک بیتاثیر نیست. دکتر نجفي هم به فهرست کشورهای سرچشمه این گردوخاکها اردن را اضافه میکند و میگوید: «سد بستن بیش از حد دو کشور ترکیه و عراق و بهخصوص ترکیه باعث شده نیزارهای حاشیه دجله و فرات خشک شوند و اکوسیستم این ناحیه از بین برود.»
از خواب بیدار میشویم؟!
اما در این میان بالاخره باید مسئولان تن دهند تا کفش آهنی به پا کنند و شر این مشکل را از کشور کم کنند. راه حلهای بسیاری را کارشناسان مختلف محیط زیست مطرح کردهاند. دکتر فتحي، مطرحکننده و نظریهپرداز یکی از این راه حلهاست که بارها از آن دفاع کرده است. او میگوید: «باید نقاط سرچشمه را تبدیل به نیروگاههای بادی کرد تا وقتی که گردوخاک از زمین بلند میشود، همان جا تبدیل به یک منبع انرژی سالم شود.سلامتی خانواده
مالچپاشی از کارهایی است که سالهاست مسئولان کشور ما بر آن اصرار میورزند. در صورتی که مالچپاشی و پاشیدن سایر فرآوردههای نفتی روی زمین این بخشها یک راه حل قطعی نیست و از طرف دیگر از لحاظ زیست محیطی برای پوشش گیاهی آن مناطق ضرر دارد.»
حسین تداوم این مشکل را از خودمان هم میداند و از غفلت مسئولان و درک نادرست آنها از عمق فاجعه گردوغبار یاد میکند و میافزاید: «وقتی مسئولان ما از آبپاشی روی شهرها با هواپیماهای سمپاش به عنوان راهحل استفاده میکنند که هرکس دو واحد محیط زیست در دانشگاه پاس کرده باشد میداند راه حل مسخرهای است، چه انتظاری میتوان داشت؟» او حجم فاجعه را بیش از این میداند که با مالچپاشی رفعورجوع گردد و از ضررهای فرآوردههای نفتی برای زمین یاد میکند. او میگوید: «ما خودمان باید دلمان به حال مردم کشورمان بسوزد. دولت عراق به علت مشکلات امنیتی و… که دارد، به محیط زیست به عنوان اولویت چندم نگاه میکند. در کشور ما هم که فجایعی همچون جنگل ابر در حال وقوع است، نمیتوانیم ادعا کنیم محیط زیست اولویت اول است. ما باید برای محیط زیست اولویت اساسی قائل شویم و پوششهای گیاهی خود را احیا کنیم و توسعه پایدار را به عنوان راهحل نهایی این مشکل برگزینیم. همچنین باید عراق را مجاب کنیم تا پوشش گیاهیاش را احیا کند.» با همه این راه حلها جمشیدي از زمانبر بودن حل این مشکل میگوید: «اگر همین امروز راه اصلاح را آغاز کنیم، نتیجه آن 12-10 سال بعد به ثمر خواهد نشست و این مشکل ریشهکن خواهد شد.»
روایتهای بیپایان…
سجاد- دزفول؛ گردوغبار صاحبخانه
گردوغبار در شهر ما پایدار است، به طوری که چند روز در هفته مهمان ماست. کار به جایی رسیده که انگار ما مهمان گردوغبارها هستیم، نه آنها مزاحم ما. در هفته حداقل دو روز شهر دزفول با این پدیده سروکار داشته است. تداوم این شرایط سبب شده مردم مجبور باشند به فعالیتهای عادی روزانه خود بپردازند. مثلا بازار و مغازهها باز هستند و کار خودشان را میکنند. تنها در روزهایی که شرایط به جایی میرسد که فقط تا چند متر جلوتر را میتوان دید ممکن است شهر را تعطیل کنند که این تعطیل بودن شهر فقط شامل مدارس و ادارات دولتی میشود. از علائمی که هنگام مواجهه با این پدیده به آن دچار میشویم، میتوانم به احساس تهوع و سرگیجه اشاره کنم که گاهی مردمی را در سطح شهر مجبور میکند تا گوشهای بنشینند و از سایرین کمک بخواهند تا بتوانند سر پا شوند و به راه خود ادامه دهند. همچنین در این مواقع بچههایی که در حال بازی در خیابان هستند، خیلی زود نفس کم میآورند و گاهی حتی نمیتوانند به بازی ادامه دهند. از نظر خدمات در روزهای بحرانی برای شهر ما عملا هیچ خدماتی ارائه نمیشود. سال گذشته در روزهای بحرانی فقط دو بار در سطح شهر ماسک توزیع شد. بعدا مشخص شد که این ماسکها، ماسک معمولی بوده که با رد کردن و نگه داشتن آلودگی، به جای مفیدبودن خطرناک است. در این شرایط فقط باید از ماسک فیلتردار استفاده کرد که در داروخانههای دزفول بسیار کمیاب است.
نگین- اهواز؛ ازنفسافتاده
همیشه قبل از اینکه گردوخاک شهر را به طور سراسری غرق در خود کند، به سرفه میافتیم و از این طریق میفهمیم که ریزگرد در راه است. معمولا هنگام گردوغبار شبها از شدت بوی خاک نمیتوانیم درست بخوابیم. مشکلات مربوط به گرد و خاک امسال در عید نوروز مسافران و توریستها را نیز کلافه کرده بود. اتفاقی که میتواند به شدت به توریسم لطمه بزند. اختلالات تنفسی، مشکلات پوستی، گرفتگی راه گلو، اشک آمدن از چشم، سرفههای مکرر و سرگیجه بهعنوان بارزترین علائم پس از قرار گرفتن در معرض گردوخاک هستند. خود من از مشکل سردردهای طاقتفرسا رنج میبرم؛ سردردهایی که هنگام هجوم گردوخاک به اهواز چند برابر میشود. در حدی که نمیتوانم از خانه خارج شوم. از سویی شایعه افزایش احتمال ابتلا به سرطان ریه در شرایط فعلی، باعث نگرانی مردم شهر ما شده است؛ نگرانیای که هیچ کس خود را مسئول پاسخگویی به آن نمیداند.
ماهرخ- شوش؛ راوی تلخی
کافی است در روزهای بحرانی سری به درمانگاهها و بیمارستانهای شوش بزنید تا بفهمید چه بلایی دارد سرمان میآید. در شعر یکی از همین آهنگهای امروزی دخل و تصرف کردم و نتیجهاش این شد: توی خاک زندگی میکنیم عزیزم / ما تو خاک میمیریم / داریم توی خاک زندگی میکنیم و تو همون خاک میمیریم…
عمق فاجعه بیش از این حرفهاست. با مردم استانهایی چون خوزستان، ایلام، کردستان، لرستان، کرمانشاه و بوشهر که صحبت میکنی، همین را ازشان میشنوی. از شرایط ناراضی هستند و دارند زجر میکشند. میگویند هیچ کس به فکرشان نیست. کار به اینجا رسیده که دست به دعا برداشتهاند که یکی از این گردوخاکهای وحشتناک مداوم به تهران برسد، شاید کسی به فکر بیفتد. اتفاقی که به نظر میآید وقوع آن در صورت تداوم بیتوجهی به پیدا کردن راه علاج دور از ذهن نباشد. چند سال پیش شاید تنها استانی که درگیر چنین شرایطی میشد، استان خوزستان بود، اما رفتهرفته با گذر سالها دامنه فعالیت این ذرات افزایش یافت تا امسال که تبدیل به بحرانی فراگیر در چند استان کشور شده است. گردوغباری که اتفاقا هر از گاهی مهمان تهران هم میشود. جدای از خطراتی که محیط زیست را تهدید میکند، باید فکری به حال مردمی کرد که در این استانها اقامت دارند و در معرض چنین شرایط خطرناکی قرار دارند. شرایطی که ممکن است فاجعهای به بار بیاورد که نتوان با هیچ راهی التیامش بخشید.مشاوره تلفنی خانواده
شاید هم راست میگویند که فراموششان کردهایم. برای اینکه یک بار هم بهشان ثابت کنیم که از یادمان نرفتهاند، فقط یک دقیقه چشمانتان را ببندید و خودتان را جای آنها بگذارید. چشمانتان را باز کنید و روی میزتان را دست بکشید. کپهای از خاک روی میزتان است و مقدار زیادی هم از روی میز بلند میشود و هوای اتاقتان مثل هوایی که از پنجره روبهرویت میبینی میشود؛ پنجرهای که روزگاری بازش میکردی و کارون را هرچند دور تماشا میکردی. با آن فاصله زیاد کارونت را میدیدی. امروز اما پنجره را که نمیتوانی باز کنی هیچ، تصویر کارون عزیزت را هم از این قاب نمیتوانی ببینی. تصور کن از منزل که خارج شوی، مانند افراد نابینا مجبوری مواظب باشی پایت را کجا میگذاری. پنج دقیقه چشمتان را ببندید و فکر کنید نابینا هستید. نهتنها نابینا؛ که باید خاک و ذرههایی که هنوز معلوم نیست چه ترکیب شیمیایی دیگری در خود دارند، تنفس کنید. حاضر نیستید حتی تصور کنید. تصویر شهری را پیش چشم بیاورید که روزی عروس بودنش را به چشم میدیدید و حالا هر سال باید سبزی بیدوام کوتاهمدتش را ببینید. درختانی که هر سال زودتر از موعد زرد میشوند و دیرتر از موعد سبز. خیلی از این درختها حتی دیگر روحیه جنگیدن بر سر سبز بودن را ندارند. خشکیدهاند. فکر کن در خیابانهای شهرت راه بروی و چشمت به همشهریانت بیفتد که روی زمین نشستهاند و نفسشان بالا نمیآید یا… حالت بد شود و سریع خودت را به نزدیکترین بیمارستان برسانی و تختهای اورژانس پر از کودک و افراد پیری باشد که به کمک اکسیژن نفس میکشند. مادرهایی که کنار تخت بچههایشان نگران نشستهاند و سرفه میکنند. آنقدر زیادند که جایی برای تو ندارند و حتی ماسکی ندارند که خودت را به بیمارستان دیگری برسانی. شهری را تصور کنید که هر روز غرق خاک است و آنوقت شما مجبور باشید برای پیدا کردن داروخانهای که ماسک فیلتردار داشته باشد، کل شهر را با همان گردوخاک زیرورو کنید. یک لحظه به آن فردی فکر کنید که هشت سال برای کشورش جنگیده، شیمیایی شده، شهرش ویران شده، ولی به هر قیمت خواسته بعد از جنگ در شهر خودش بماند. این روزها او چطور نفس میکشد؟ چه هوایی را به درون ریههای بیمارش میفرستد؟ گوشهایتان را تیز کنید، صدای سرفههایش را میشنوید. اینجا همینطور است. صدای پرندههایی که همیشه شهر را روی سرشان میگذاشتند در صدای سرفهها گم است. کسی چه میداند؟ شاید آنها هم دیگر نای پرواز ندارند و گوشهای نشستهاند و دارند سرفه میکنند. همین چند دقیقه کافی است.
گردوغبار؛ این بحران ادامهدار
داستان تکراری است. اگر در خبرگزاریها یک جستوجو کنید، یک خبر مشابه را در این خبرگزاریها اما با تاریخهای متفاوت خواهید دید. هواشناسی پیشبینی کرد که گردوغبار استان خوزستان را در برخواهد گرفت. خبر آنقدر تکراری بوده که گاهی خبرگزاریها مجبور شدهاند با زبان طنز مقداری از فضای سنگین را تلطیف کنند. برای مثال خبرگزاریها گزارش کردند که میزان گردوغبار به حدی بوده که عدهای پس از بیدار شدن از خواب تصور کردند هنوز صبح نشده است و ساعتهایشان اشتباه آنها را بیدار کرده است. در این روز میزان ذرات معلق در هوا در اهواز به 45 برابر حد مجاز رسید و سایر شهرهای این استانها هم شرایط مشابهی را با 20 تا 40 برابر حد مجاز ذرات معلق در هوا تجربه کردند.
به گفته فتحی، ذرات با اندازه 10 میکرون، هماندازه ذراتی هستند که از لنت ترمز و لاستیک اتومبیلها جدا شده و در هوا معلق میشوند و میتوانند خطراتی را برای تنفس در این هوا برای افراد ایجاد کنند. حالا تصور کنید که در این روزها اندازه این ذرات به 5/2 میکرون رسیده و خطر آن چندین برابر است. این در حالی بود که در همین روز اعلام تعطیلی دیرهنگام مشکلاتی را برای مردم این شهرها به وجود آورد. گردوغبار مختص امسال نیست و سالهاست که مزاحم کشور ماست، اما شدت و گستره آن از میانه سال گذشته افزایش یافت و مناطق بیشتری را درگیر کرد. سال گذشته سازمان بهداشت جهانی شهر اهواز را آلودهترین شهر جهان از لحاظ کیفیت هوا اعلام کرد. باید صبر کرد و دید امسال سازمان بهداشت جهانی با آمار 50 برابر حد مجاز چه عنوانی را برای شهر اهواز انتخاب میکند. از طرف دیگر استانداری خوزستان یکی از مسئولیتهایش را به فرمانداران شهرها واگذار کرده که در صورت نیاز اقدام به تعطیلی مدارس کنند. به نظر میرسد اما مردم این استانها از مسئولان گله دارند. گلههایی که به گوش دیوان عدالت اداری رسیده و رئیس این دیوان را برآن داشته تا اعلام کند: «به شکایات مردم در زمینه آلودگیها رسیدگی خواهیم کرد.» جالبتر این است که مدیر کل حفاظت از محیط زیست از تصویب طرح جامع کاهش آلودگی اهواز خبر داد. طرحی که تا به حال مردم این شهر هیچ اثری از آن ندیدهاند. در آخرین رشته از سیر تحولات، خبرگزاری مستقل محیط زیست (ایرن) گزارش کرد 150 تن از نمایندگان مجلس با صدور بیانیهای از دولت توضیح خواستند که: «چرا بحران ریزگردها در؟ استان کشور مورد بیتوجهی و غفلت برخی دولتمردان قرار گرفته است.»
آسمان پاکم آرزوست…
مردم دزفول میخواستند صدایشان را به گوش هموطنانشان برسانند. میخواهند حداقل توجه هموطنانشان را داشته باشند تا مرهمی بر دردهایشان باشد، اگر توجه مسئولان را ندارند. درخواست مجوز کردند. مجوزی که فرماندار قول داده بود آن را ارائه کند. مجوزی که در آخرین ساعتهای روز داده نشد و به خاطر اعلام دیرهنگام ندادن مجوز منجر به تجمع مردم در مقابل ساختمان فرمانداری شد. ساختمانی که جنب آن ساختمان شهرداری قرار دارد که از آن یکی از اعضای شورای شهر خارج شد و به مردم پیوست.
مردمی که همه برای نشان دادن شرایط دهانشان را با ماسک یا دست پوشانده بودند. با تاریکتر شدن هوا به جمعیت اضافه شد. بعضیها با تعطیل شدن کار روزانهشان به جمعیت پیوستند. زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودکانی که با بادکنک آبی در کنار یا آغوش مادرانشان بودند. چند نفر با پلاکارد جلوی جمعیت ایستاده بودند که روی آن نوشته بود: «آسمان پاکم آرزوست»، «میخواهم زنده بمانم» نوشته شده بود. مردم هیچ چیز نمیخواستند. فقط میگفتند میخواهند فرماندار را ببینند. در میان جمعیت یک جانباز شیمیایی هم روی ویلچر حاضر بود که با دستگاه اکسیژن نفس میکشید و بریده بریده از خودش میگفت. از اینکه در این هوا چگونه باید نفس بکشد. این شرایط برایش سم است.
قصه از کجا شروع شد؟
اما علت تمام این گردوغبارها چیست که چنین بلایی را به سر استانهای جنوبی که گستره آن گاهی تا تهران هم میرسد، آورده است. حسین جمشیدیان، که پژوهشهای زیادی در همین زمینه انجام داده و خبرهای حوزه محیط زیست را دنبال میکند، منبع 80 درصد این گردوغبارها را خارج از ایران و از کشورهایی چون عراق، سوریه، عربستان و کشورهای شمالی آفریقا میداند؛ کشورهایی که به علت درگیری با پدیدههایی چون خشکسالی و جنگ پوشش گیاهیشان از بین رفته و در نتیجه با یک باد یا توفان کوچک، خاک به راحتی از سطح زمین بلند شده و در هوا پخش میشود و دودش به چشم ما میرود. او همچنین به جنگلزدایی در این کشورها و کشور ما به عنوان یکی دیگر از علل مهم در این ماجرا اشاره میکند. او خشک شدن بخش عراقی یک تالاب را که نیمی از آن در مرزهای عراق و نیمی از آن در مرز ایران است، خاطرنشان میکند و از آن به عنوان یکی از بزرگترین علل خشکی عراق یاد میکند که در بلند شدن خاک بیتاثیر نیست. دکتر نجفي هم به فهرست کشورهای سرچشمه این گردوخاکها اردن را اضافه میکند و میگوید: «سد بستن بیش از حد دو کشور ترکیه و عراق و بهخصوص ترکیه باعث شده نیزارهای حاشیه دجله و فرات خشک شوند و اکوسیستم این ناحیه از بین برود.»
از خواب بیدار میشویم؟!
اما در این میان بالاخره باید مسئولان تن دهند تا کفش آهنی به پا کنند و شر این مشکل را از کشور کم کنند. راه حلهای بسیاری را کارشناسان مختلف محیط زیست مطرح کردهاند. دکتر فتحي، مطرحکننده و نظریهپرداز یکی از این راه حلهاست که بارها از آن دفاع کرده است. او میگوید: «باید نقاط سرچشمه را تبدیل به نیروگاههای بادی کرد تا وقتی که گردوخاک از زمین بلند میشود، همان جا تبدیل به یک منبع انرژی سالم شود.سلامتی خانواده
مالچپاشی از کارهایی است که سالهاست مسئولان کشور ما بر آن اصرار میورزند. در صورتی که مالچپاشی و پاشیدن سایر فرآوردههای نفتی روی زمین این بخشها یک راه حل قطعی نیست و از طرف دیگر از لحاظ زیست محیطی برای پوشش گیاهی آن مناطق ضرر دارد.»
حسین تداوم این مشکل را از خودمان هم میداند و از غفلت مسئولان و درک نادرست آنها از عمق فاجعه گردوغبار یاد میکند و میافزاید: «وقتی مسئولان ما از آبپاشی روی شهرها با هواپیماهای سمپاش به عنوان راهحل استفاده میکنند که هرکس دو واحد محیط زیست در دانشگاه پاس کرده باشد میداند راه حل مسخرهای است، چه انتظاری میتوان داشت؟» او حجم فاجعه را بیش از این میداند که با مالچپاشی رفعورجوع گردد و از ضررهای فرآوردههای نفتی برای زمین یاد میکند. او میگوید: «ما خودمان باید دلمان به حال مردم کشورمان بسوزد. دولت عراق به علت مشکلات امنیتی و… که دارد، به محیط زیست به عنوان اولویت چندم نگاه میکند. در کشور ما هم که فجایعی همچون جنگل ابر در حال وقوع است، نمیتوانیم ادعا کنیم محیط زیست اولویت اول است. ما باید برای محیط زیست اولویت اساسی قائل شویم و پوششهای گیاهی خود را احیا کنیم و توسعه پایدار را به عنوان راهحل نهایی این مشکل برگزینیم. همچنین باید عراق را مجاب کنیم تا پوشش گیاهیاش را احیا کند.» با همه این راه حلها جمشیدي از زمانبر بودن حل این مشکل میگوید: «اگر همین امروز راه اصلاح را آغاز کنیم، نتیجه آن 12-10 سال بعد به ثمر خواهد نشست و این مشکل ریشهکن خواهد شد.»
روایتهای بیپایان…
سجاد- دزفول؛ گردوغبار صاحبخانه
گردوغبار در شهر ما پایدار است، به طوری که چند روز در هفته مهمان ماست. کار به جایی رسیده که انگار ما مهمان گردوغبارها هستیم، نه آنها مزاحم ما. در هفته حداقل دو روز شهر دزفول با این پدیده سروکار داشته است. تداوم این شرایط سبب شده مردم مجبور باشند به فعالیتهای عادی روزانه خود بپردازند. مثلا بازار و مغازهها باز هستند و کار خودشان را میکنند. تنها در روزهایی که شرایط به جایی میرسد که فقط تا چند متر جلوتر را میتوان دید ممکن است شهر را تعطیل کنند که این تعطیل بودن شهر فقط شامل مدارس و ادارات دولتی میشود. از علائمی که هنگام مواجهه با این پدیده به آن دچار میشویم، میتوانم به احساس تهوع و سرگیجه اشاره کنم که گاهی مردمی را در سطح شهر مجبور میکند تا گوشهای بنشینند و از سایرین کمک بخواهند تا بتوانند سر پا شوند و به راه خود ادامه دهند. همچنین در این مواقع بچههایی که در حال بازی در خیابان هستند، خیلی زود نفس کم میآورند و گاهی حتی نمیتوانند به بازی ادامه دهند. از نظر خدمات در روزهای بحرانی برای شهر ما عملا هیچ خدماتی ارائه نمیشود. سال گذشته در روزهای بحرانی فقط دو بار در سطح شهر ماسک توزیع شد. بعدا مشخص شد که این ماسکها، ماسک معمولی بوده که با رد کردن و نگه داشتن آلودگی، به جای مفیدبودن خطرناک است. در این شرایط فقط باید از ماسک فیلتردار استفاده کرد که در داروخانههای دزفول بسیار کمیاب است.
نگین- اهواز؛ ازنفسافتاده
همیشه قبل از اینکه گردوخاک شهر را به طور سراسری غرق در خود کند، به سرفه میافتیم و از این طریق میفهمیم که ریزگرد در راه است. معمولا هنگام گردوغبار شبها از شدت بوی خاک نمیتوانیم درست بخوابیم. مشکلات مربوط به گرد و خاک امسال در عید نوروز مسافران و توریستها را نیز کلافه کرده بود. اتفاقی که میتواند به شدت به توریسم لطمه بزند. اختلالات تنفسی، مشکلات پوستی، گرفتگی راه گلو، اشک آمدن از چشم، سرفههای مکرر و سرگیجه بهعنوان بارزترین علائم پس از قرار گرفتن در معرض گردوخاک هستند. خود من از مشکل سردردهای طاقتفرسا رنج میبرم؛ سردردهایی که هنگام هجوم گردوخاک به اهواز چند برابر میشود. در حدی که نمیتوانم از خانه خارج شوم. از سویی شایعه افزایش احتمال ابتلا به سرطان ریه در شرایط فعلی، باعث نگرانی مردم شهر ما شده است؛ نگرانیای که هیچ کس خود را مسئول پاسخگویی به آن نمیداند.
ماهرخ- شوش؛ راوی تلخی
کافی است در روزهای بحرانی سری به درمانگاهها و بیمارستانهای شوش بزنید تا بفهمید چه بلایی دارد سرمان میآید. در شعر یکی از همین آهنگهای امروزی دخل و تصرف کردم و نتیجهاش این شد: توی خاک زندگی میکنیم عزیزم / ما تو خاک میمیریم / داریم توی خاک زندگی میکنیم و تو همون خاک میمیریم…
توسط مدیریت سایت درمشاوره خانواده · پاسخ 3359 روز 3 ساعت 15 دقیقه قبل
سوال: 43 پذیرفته شده: 1 ( 2% ) | امتیاز: 867
یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.
پاسخ (0)